پیوستن، ضمیمه کردن، اضافه نمودن، چسبانیدن
affixed
پیوستن، ضمیمه کردن، اضافه نمودن، چسبانیدن
انگلیسی به فارسی
تأیید شده، اضافه نمودن، چسبانیدن، پیوستن، ضمیمه کردن
انگلیسی به انگلیسی
• sturdily attached to; fastened upon
جملات نمونه
1. He affixed his seal to the document.
[ترجمه ترگمان]مهر و مهر خود را بر روی سند نصب کرد
[ترجمه گوگل]او مهر و موم خود را به سند گذاشت
[ترجمه گوگل]او مهر و موم خود را به سند گذاشت
2. She affixed a stamp to the envelope.
[ترجمه ترگمان]مهر را روی پاکت گذاشت
[ترجمه گوگل]او مهر را به پاکت گذاشت
[ترجمه گوگل]او مهر را به پاکت گذاشت
3. He affixed the sign to the wall.
[ترجمه ترگمان]آن را روی دیوار نصب کرد
[ترجمه گوگل]علامت را به دیوار گذاشت
[ترجمه گوگل]علامت را به دیوار گذاشت
4. A label must be affixed to all parcels.
[ترجمه ترگمان]یک برچسب باید روی همه بسته ها متمرکز شده باشد
[ترجمه گوگل]برچسب باید به همه بسته ها اضافه شود
[ترجمه گوگل]برچسب باید به همه بسته ها اضافه شود
5. He affixed his signature to the document.
[ترجمه ترگمان]او امضای خود را به این سند اضافه کرد
[ترجمه گوگل]او امضای خود را به سند امضا کرد
[ترجمه گوگل]او امضای خود را به سند امضا کرد
6. I covered the scroll in sealing wax, and affixed a red ribbon.
[ترجمه ترگمان]طومار را با چسب مهر و موم کردم و یک روبان قرمز روی آن گذاشتم
[ترجمه گوگل]من اسکرول در موم را پوشانده ام و یک روبان قرمز قرار داده ام
[ترجمه گوگل]من اسکرول در موم را پوشانده ام و یک روبان قرمز قرار داده ام
7. The label should be firmly affixed to the package.
[ترجمه ترگمان]برچسب باید محکم به بسته ضمیمه شود
[ترجمه گوگل]برچسب باید به بسته بندی برسد
[ترجمه گوگل]برچسب باید به بسته بندی برسد
8. Affixed to the top of it, swaying as he moves, is a bunch of feathery artificial leaves.
[ترجمه ترگمان]به بالای آن اشاره می کند و همچنان که حرکت می کند، تکان می خورد و یک مشت برگ مصنوعی است
[ترجمه گوگل]در بالای آن قرار گرفته است، در حال چرخش به عنوان او حرکت می کند، یک دسته از برگ های مصنوعی پرتو است
[ترجمه گوگل]در بالای آن قرار گرفته است، در حال چرخش به عنوان او حرکت می کند، یک دسته از برگ های مصنوعی پرتو است
9. They affixed blame to her.
[ترجمه ترگمان]آن ها را مقصر می دانستند
[ترجمه گوگل]آنها به او سرزنش کردند
[ترجمه گوگل]آنها به او سرزنش کردند
10. She affixed blame to me.
[ترجمه ترگمان]او مرا سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]او به من سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او به من سرزنش کرد
11. Affixed to the wall at a considerable height is a small television on a swivel, facing the bed.
[ترجمه ترگمان]روی تخت، یک تلویزیون کوچک روی یک پا روی هم قرار دارد و رو به تخت خواب قرار دارد
[ترجمه گوگل]ثابت به دیوار در ارتفاع قابل توجهی، یک تلویزیون کوچک بر روی یک مفصل گردنده است، رو به روی تخت
[ترجمه گوگل]ثابت به دیوار در ارتفاع قابل توجهی، یک تلویزیون کوچک بر روی یک مفصل گردنده است، رو به روی تخت
12. Arc lights affixed to a low equipment building throw harsh shadows across her face.
[ترجمه ترگمان]لامپ های قوسی به ساختمان تجهیزات پایین متصل می شوند و سایه های شدیدی بر روی صورتش می اندازند
[ترجمه گوگل]چراغ های قوس که به تجهیزات کم تجهیزات متصل می شوند، سایه های شدید را در چهره اش پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]چراغ های قوس که به تجهیزات کم تجهیزات متصل می شوند، سایه های شدید را در چهره اش پرتاب می کنند
13. Have we become the Huxleyan mob irretrievably affixed to the tube and addicted to its terror and its trivia?
[ترجمه ترگمان]آیا ما به گروه Huxleyan که به شدت به این لوله چسبیده و به ترور و جزئیات آن معتاد شده اند، تبدیل شده ایم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما به عنوان توده ی هکلیان تبدیل شده ایم که به لوله غیر قابل جابجایی وابسته است و معتاد به تروریسم و چیزهای آن است؟
[ترجمه گوگل]آیا ما به عنوان توده ی هکلیان تبدیل شده ایم که به لوله غیر قابل جابجایی وابسته است و معتاد به تروریسم و چیزهای آن است؟
14. In addition, anti-thrombotic agents may be affixed to at least a portion of the surfaces of the medical device for the prevention of sub-acute thrombosis.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عوامل ضد - ممکن است به حداقل بخشی از سطوح دستگاه پزشکی برای جلوگیری از thrombosis حاد متصل شوند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عوامل ضد ترومبوتیک ممکن است به حداقل یک قسمت از سطوح دستگاه پزشکی برای جلوگیری از ترومبوز حاد تشدید شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عوامل ضد ترومبوتیک ممکن است به حداقل یک قسمت از سطوح دستگاه پزشکی برای جلوگیری از ترومبوز حاد تشدید شود
پیشنهاد کاربران
اتصال
کلمات دیگر: