کلمه جو
صفحه اصلی

command post


(ارتش) ستاد صحرایی (هنگام جنگ یا مانور)، پاسگاه فرماندهی

انگلیسی به فارسی

(ارتش) ستاد صحرایی (هنگام جنگ یا مانور)، پاسگاه فرماندهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the headquarters from which a commander directs a military unit.

• field headquarters of the commander of a military unit
a command post is a place from which a commander in the army controls and organizes his forces.

مترادف و متضاد

military headquarters


Synonyms: base, company headquarters, CP, field headquarters, general headquarters, GHQ


جملات نمونه

1. A command post was operating in Rukaramu. During emergencies, the Muyira sector is used to coordinate supplies.
[ترجمه ترگمان]یک پست فرماندهی در Rukaramu کار می کرد در شرایط اضطراری، بخش Muyira برای هماهنگی تدارکات استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک پست فرمانده در Rukaramu کار می کرد در مواقع اضطراری، بخش Muyira برای هماهنگ کردن منابع مورد استفاده قرار می گیرد

2. My office became the temporary command post.
[ترجمه ترگمان]دفتر من پست فرماندهی موقت شد
[ترجمه گوگل]دفتر من به عنوان پست موقت مواجه شد

3. A command post was operating in Rukaramu.
[ترجمه ترگمان]یک پست فرماندهی در Rukaramu کار می کرد
[ترجمه گوگل]یک پست فرمانده در Rukaramu کار می کرد

4. Regrouping at the Colonel's command post began around 0300 hours, 90 minutes after landing.
[ترجمه ترگمان]ساعت شش و نیم بعد از فرود آمدن به محل فرماندهی نظامی سرهنگ آئورلیانو بوئندیا حدود بیست و شش ساعت بعد از فرود آمدن به ایستگاه راه آهن شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]سرگردانی در فرمانده کلنل حدود 0300 ساعت و 90 دقیقه پس از فرود شروع شد

5. We returned to the hilltop command post by ourselves.
[ترجمه ترگمان]ما به قرارگاه فرمانده بالای تپه بازگشتیم
[ترجمه گوگل]ما خودمان به پست فرماندهی تپه بازگشتیم

6. The demonic forces have their command post in the basement offices of the psychology department.
[ترجمه ترگمان]نیروهای شیطانی پست فرماندهی خود را در دفاتر زیرزمینی دپارتمان روانشناسی دارند
[ترجمه گوگل]نیروهای شیطانی پست های فرماندهی خود را در دفاتر زیرزمینی بخش روانشناسی دارند

7. The living room was fitted as a command post with radio and large-scale maps on the wall.
[ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن به عنوان یک پست فرماندهی با نقشه های رادیویی و بزرگ روی دیوار نصب شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن به عنوان یک پست فرمان با نقشه های رادیویی و نقشه های بزرگ بر روی دیوار نصب شده بود

8. From a blank tower command post, a call to helicopters.
[ترجمه ترگمان]از یک پست فرماندهی برج سفید، یک تماس با هلی کوپتر
[ترجمه گوگل]از یک پست فرمان خالی برج، تماس با هلیکوپتر

9. The command post was set up in a forward position.
[ترجمه ترگمان]پست فرماندهی در موقعیت پیش رو تنظیم شده بود
[ترجمه گوگل]پست فرماندهی در موقعیت پیش رو تنظیم شد

10. The Port Authority command post consists of nothing more than a huddle of tin trailers.
[ترجمه ترگمان]پست فرماندهی پورت سعید از چیزی بیش از یک دور از trailers قلع تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]پست فرماندهی بندر شامل چیزی بیشتر از یک تله تله قلع است

11. The command post can be as a part of an integrated SATCOM command and control network.
[ترجمه ترگمان]پست فرماندهی می تواند به عنوان بخشی از یک شبکه کنترل و کنترل یکپارچه باشد
[ترجمه گوگل]پست فرماندهی می تواند به عنوان بخشی از یک شبکه فرماندهی و کنترل SATCOM مجتمع باشد

12. The mobile SATCOM command post in exercise.
[ترجمه ترگمان]پست فرماندهی سیار mobile در ورزش
[ترجمه گوگل]ارسال SATCOM تلفن همراه در ورزش

13. The command post exercise is mainly to exercise the Command organization.
[ترجمه ترگمان]اعمال پست فرماندهی به طور عمده برای اجرای سازمان فرماندهی است
[ترجمه گوگل]ورزش فرماندهی عمدتا به منظور استفاده از فرماندهی سازمان است

14. The command post is carried in a workshop mounted on a 6 X 6 cross - country truck.
[ترجمه ترگمان]پست فرماندهی در یک کارگاه نصب شده بر روی یک کامیون ۶ X ۶ X حمل می شود
[ترجمه گوگل]پست فرماندهی در یک کارگاه نصب شده بر روی یک کامیون 6 ایکس 6 کامیون حمل می شود

پیشنهاد کاربران

command post ( علوم نظامی )
واژه مصوب: پاسگاه فرماندهی
تعریف: قرارگاهی که در آن، فرمانده و ستاد، هدایت یگان را بر عهده دارند


کلمات دیگر: