کلمه جو
صفحه اصلی

commercialism


بازارگرایی، سوداگری، سودگرایی، تجارت گرایی (معمولا تداعی منفی)، روح بازرگانی یاسوداگری

انگلیسی به فارسی

روح بازرگانی یاسوداگری


تجارتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: commercialist (adj.), commercialist (n.)
(1) تعریف: the goals, spirit, operation, and methods of commerce and business.

(2) تعریف: an attitude characterized by excessive adherence to the goals of gain and profit.

• principles and methods characteristic of the business world
commercialism is the practice of making a lot of money by selling products, but without caring very much about their quality or how useful they are; used showing disapproval.

جملات نمونه

1. Sport is being debased by commercialism.
[ترجمه ترگمان]ورزش توسط commercialism پست می شود
[ترجمه گوگل]ورزش به وسیله تجارتی از بین می رود

2. The danger of commercialism is that the churches end up dancing to the tune of their big business sponsors.
[ترجمه ترگمان]خطر تجارت commercialism این است که کلیساها با آهنگ حامیان مالی بزرگ خود به رقص می پردازند
[ترجمه گوگل]خطر تجاری شدن این است که کلیساها به رقابت با حامیان بزرگ کسب و کار خود پایان می دهند

3. Commercialism has been infiltrating universities for the past decade.
[ترجمه ترگمان]Commercialism در دهه گذشته به دانشگاه ها نفوذ کرده است
[ترجمه گوگل]تجارتی در دهه گذشته به دانشگاه ها نفوذ کرده است

4. Koons has engrossed himself in a world of commercialism that most modern artists disdain.
[ترجمه ترگمان]Koons خود را در دنیایی از سوداگری (commercialism)سرگرم کرده است که اغلب هنرمندان مدرن آن را تحقیر می کنند
[ترجمه گوگل]کونز خود را در دنیایی از تجارتی غرق کرده است که اکثر هنرمندان مدرن بدبخت می شوند

5. It's a sign of the encroachment of commercialism in medicine.
[ترجمه ترگمان]این نشانه بردگی حرص و آز او در پزشکی است
[ترجمه گوگل]این نشانه ای از تجاوز تجاری در پزشکی است

6. For example, pressures to commercialism may lead management to replace blurred and ambiguous strategic objectives with clear and concise ones.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، فشار به commercialism ممکن است مدیریت را به جایگزینی اهداف استراتژیک مبهم و مبهم با موارد شفاف و مختصر هدایت کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، فشار به تجاری سازی می تواند مدیریت را به جای اهداف استراتژیک مبهم و مبهم با واضح و مختصر هدایت کند

7. Indeed, the logic of commercialism may lead the enterprise to pursue activities at odds with other government objectives.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت منطق of می تواند به شرکت در پی گیری فعالیت ها با سایر اهداف دولتی منجر شود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، منطق تجاری سازی می تواند شرکت را به دنبال فعالیت هایی با مقاصد دیگر دولت هدایت کند

8. Reaching the uninitiated with the sugared pill of commercialism is valid enough.
[ترجمه ترگمان]رسیدن به غریبه ها با the sugared به اندازه کافی معتبر است
[ترجمه گوگل]رسیدن به غافلگیرانه با قرص خوراکی تجاری سازی به اندازه کافی معتبر است

9. One problem is that the pressures for commercialism have brought about two divergent policy responses from governments.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل این است که فشارهایی که برای سوداگری commercialism وجود دارد در حدود دو واکنش سیاسی متفاوت از جانب دولت ها را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]یک مشکل این است که فشار برای تجاری سازی، دو پاسخ متقابل سیاستی را از سوی دولت ها به ارمغان آورده است

10. Want a glimpse of frontier lore without the commercialism and crowds?
[ترجمه ترگمان]یک نظر فرهنگ عامه را بدون حرص و آز و جمعیت می خواهی ببینی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید یک نگاه اجمالی به مرزهای مرزی بدون تجاری سازی و جمعیت؟

11. Commercialism was not a quality she rated highly, but protection of one's children from outsiders was.
[ترجمه ترگمان]Commercialism کیفیتی نبود که در آن به شدت امتیاز می گرفت، اما حمایت از کودکان یک نفر از خارج از کشور بود
[ترجمه گوگل]بازاریابی کیفیتی نبود که او به شدت رتبه بندی کرد، اما حفاظت از فرزندانش از بیگانه ها بود

12. Christmas and commercialism, like milk and cookies, have always gone together.
[ترجمه ترگمان]کریسمس و حرص و آز، مثل شیر و کلوچه، همیشه با هم رفته بودند
[ترجمه گوگل]کریسمس و تجاری سازی، مانند شیر و کوکی ها، همگی با یکدیگر روبرو شده اند

13. The historical hostility to commercialism among the ruling bodies of sport is indisputable.
[ترجمه ترگمان]خصومت تاریخی نسبت به سوداگری در میان افراد حاکم بر ورزش مسلم است
[ترجمه گوگل]خصومت تاریخی با تجارتی در میان حوزه های حاکم بر ورزش، بی تردید است

14. The Center for the Study of Commercialism considers product placement a deceitful form of advertising.
[ترجمه ترگمان]مرکز مطالعه of، مکان یابی محصول را یک شکل deceitful از تبلیغات می داند
[ترجمه گوگل]مرکز مطالعات تجاری، بازاریابی محصول را یک فرم فریبنده تبلیغاتی می داند

15. Could increasing commercialism have anything to do with it?
[ترجمه ترگمان]آیا افزایش تجارت می تواند ارتباطی با آن داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم تجارتی را افزایش دهیم که هر چه با آن سازگار باشد؟


کلمات دیگر: