کلمه جو
صفحه اصلی

shrinks

انگلیسی به فارسی

کاهش می یابد، پزشک دیوانگان، کوچک شدن، منقبض شدن، خرد شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، فشردن، چروک کردن، چروک شدن، اب رفتن، خزیدن


جملات نمونه

1. when one gets old one's body shrinks
آدم که پیر شد جثه اش کوچک می شود.

پیشنهاد کاربران

کوچک شدن


کلمات دیگر: