کلمه جو
صفحه اصلی

comminuted fracture

انگلیسی به فارسی

شکستگی خرد شده


انگلیسی به انگلیسی

• fracture of a bone in which the parts are splintered or crushed

جملات نمونه

1. Results Comminuted fracture of metacarpal bone and phalange is all heal up. Hand function is good.
[ترجمه ترگمان]نتایج شکستگی استخوان metacarpal و phalange همگی التیام یافته اند کار دست خوب است
[ترجمه گوگل]نتایج شکستگی استخوانی متاکارپال و فالانگه از بین رفته است عملکرد دست خوب است

2. Your left thumb suffers a comminuted fracture.
[ترجمه ترگمان] انگشت چپت یه خرد خرد شده داره
[ترجمه گوگل]انگشت شست سمت چپ شما از شکستگی خرد شده رنج می برد

3. Results Comminuted fracture of metacarpal bone and phalange is all heal up.
[ترجمه ترگمان]نتایج شکستگی استخوان metacarpal و phalange همگی التیام یافته اند
[ترجمه گوگل]نتایج شکستگی استخوانی متاکارپال و فالانگه از بین رفته است

4. Conslusion: Nanometer hydroxyapatite would use long bone comminuted fracture and gained well bone healing.
[ترجمه ترگمان]Conslusion: hydroxyapatite Nanometer از شکستگی استخوان دراز استخوان استفاده کرده و ترمیم استخوان خوبی به دست آورده است
[ترجمه گوگل]ترکیب هیدروکسی آپاتیت نانومتر از شکستگی استخوان خرد شده طولانی استفاده می کند و به خوبی استخوان استخوان را به دست می آورد

5. The degree of comminuted fracture of metacarpal bone was directly related with power and duration of the instruments causing trauma.
[ترجمه ترگمان]درجه شکستگی استخوان metacarpal به طور مستقیم با قدرت و مدت زمان این ابزار در ارتباط بود
[ترجمه گوگل]درجه شکستگی خرد شده استخوان متاکارپال به طور مستقیم با قدرت و مدت زمان استفاده از ابزارهایی که موجب آسیب دیدگی شد

6. Objective To evaluate the early clinical treatment of the comminuted fracture.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اولیه درمان بالینی شکستگی comminuted
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی درمان بالینی اولیه شکستگی خرد شده

7. To determine the elbow joint stability in the coronoid process fracture and the coronoid process fracture merging radial head comminuted fracture by a mechanical experimental analysis.
[ترجمه ترگمان]برای تعیین پایداری مشترک آرنج در شکستگی فرآیند coronoid و شکست فرآیند coronoid شکست سر شعاعی با یک تحلیل تجربی مکانیکی شکست خورد
[ترجمه گوگل]برای تعیین استحکام مفصل آرنج در شکستگی فرایند کرونایید و شکست شکستگی کرونایید، شکستگی شانه ای با شعاع سر و گردن با یک آزمایش تجربی مکانیکی ترکیب شده است

8. To Introduce a new method of internal fixation for patellar comminuted fracture and observe its efficacy.
[ترجمه ترگمان]معرفی روش جدید تثبیت داخلی برای شکستگی comminuted comminuted و مشاهده اثربخشی آن
[ترجمه گوگل]برای معرفی یک روش جدید برای تثبیت داخلی برای شکستگی خرد شده پاتلا و بررسی اثر آن

9. ObjectiveExplore the effect of dynamic - condyle screw ( DCS ) on supracondylar and intercondylar comminuted fracture of femur.
[ترجمه ترگمان]بررسی اثر پیچ condyle (DCS)روی شکستگی استخوان ران و شکستگی استخوان ران منجر به شکستگی استخوان ران می شود
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر پیچیدهای پویا - کادیلی (DCS) بر شکستگی فتق مرطوب سوپراکندیلار و اینترکندیلار

10. Objective To discuss the retrograde nailing internal fixation in the treatment of femur comminuted fracture.
[ترجمه ترگمان]هدف بحث در مورد حرکت واپس رونده nailing داخلی در درمان شکستگی استخوان ران
[ترجمه گوگل]هدف برای بحث در مورد تثبیت داخلی رگباری ناخن در درمان شکستگی استخوان ران

11. Left of former our for 8 years arm arthrosis comminuted fracture.
[ترجمه ترگمان]Left که برای ۸ سال از ما باقی مانده بود شکسته شد
[ترجمه گوگل]چپ از سابق ما برای 8 سال آرتروز آرتروز شکستگی خرد شده

12. Objective To explore a new method and the feature of traumatism in sheep for zygomatic bone comminuted fracture by Bio impact device.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی یک روش جدید و ویژگی of در گوسفند برای شکستگی استخوان zygomatic توسط دستگاه ضربه زیستی
[ترجمه گوگل]هدف: برای کشف یک روش جدید و ویژگی تروماتیک در گوسفند برای شکستگی استخوان رگه ای استخوان زاویه دار بوسیله دستگاه Bio Imp

13. Objective To explore a new treating method of serious open and comminuted fracture of metacarpal bone and phalange.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روش جدید درمان شکستگی های باز و comminuted استخوان metacarpal و fracture
[ترجمه گوگل]هدف: برای کشف یک روش جدید درمان شکستگی جدی باز و خرد شده استخوان مگس و فالانگه

پیشنهاد کاربران

خردشدگی استخوان

comminuted fracture ( اَرتاپزشکی )
واژه مصوب: شکستگی ـ خردشدگی
تعریف: نوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته چند تکه شود


کلمات دیگر: