کلمه جو
صفحه اصلی

broadening

انگلیسی به فارسی

گسترده شدن، وسیع کردن، پهن کردن، منبسط کردن، عریض کردن


انگلیسی به انگلیسی

• widening, enlarging, expanding, increasing

جملات نمونه

1. they are broadening the road
دارند جاده را عریض می کنند.

2. They are broadening the bridge to speed up the flow of traffic.
[ترجمه ترگمان]آن ها دارند پل را گسترش می دهند تا جریان ترافیک را تسریع کنند
[ترجمه گوگل]آنها پل را گسترش می دهند تا سرعت جریان ترافیک را افزایش دهند

3. By broadening the tax base, he could raise more revenues.
[ترجمه ترگمان]با گسترش پایه مالیاتی، او می تواند عواید بیشتری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]با گسترش مبنای مالیات، او می تواند درآمد بیشتری را به دست آورد

4. Traveling with the bands was a broadening experience for the musicians, who were usually self - taught .
[ترجمه ترگمان]مسافرت با دسته ها یک تجربه گسترده برای نوازندگان بود که معمولا آموخته بودند
[ترجمه گوگل]سفر با گروه ها تجربه ای گسترده برای نوازندگان بود که معمولا خود آموز بودند

5. By broadening the tax base the chancellor could raise more revenues.
[ترجمه ترگمان]صدراعظم با گسترش پایه مالیاتی می تواند عواید بیشتری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]با گسترش مبنای مالیات، صدراعظم می تواند درآمد بیشتری را افزایش دهد

6. The police are broadening the scope of their investigation.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال گسترش دامنه تحقیقات خود است
[ترجمه گوگل]پلیس محدوده تحقیقات خود را گسترش می دهد

7. Heroin use for these individuals meant a broadening of social contact.
[ترجمه ترگمان]استفاده از هروئین برای این افراد به معنی گستردگی ارتباط اجتماعی است
[ترجمه گوگل]استفاده از هروئین برای این افراد به معنای گسترده شدن ارتباط اجتماعی بود

8. The character of international relations was now broadening and their essential nature altering.
[ترجمه ترگمان]ماهیت روابط بین الملل در حال حاضر گسترده و ماهیت اساسی آن ها تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]شخصیت روابط بین الملل اکنون گسترش یافته و طبیعت اساسی آنها تغییر می کند

9. Brodsky countered that the broadening of the auction houses' public accountability could only help the market.
[ترجمه ترگمان]brodsky با این نظر مخالفت کرد که گسترش حراج خانه های حراج تنها می تواند به بازار کمک کند
[ترجمه گوگل]برادسکی ادعا کرد که گسترش مسئولیت پذیری عمومی خانه های حراج تنها می تواند به بازار کمک کند

10. I advised her to consider broadening the range of possibilities.
[ترجمه ترگمان]به او توصیه کردم که گستره احتمالات را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]من به او توصیه کردم که گستره وسیعی از امکانات را گسترش دهم

11. Organizers soon hit on the idea of broadening the January take by asking people to send money directly to the White House.
[ترجمه ترگمان]سازمان دهندگان به زودی به ایده گسترش ماه ژانویه با درخواست از مردم برای ارسال مستقیم پول به کاخ سفید پرداختند
[ترجمه گوگل]سازمان دهندگان به زودی به ایده گسترش ژانویه با درخواست مردم برای ارسال پول به طور مستقیم به کاخ سفید حمله کردند

12. The broadening of the higher bands reflects progressively shorter lifetimes for the final highly-excited vibrational states.
[ترجمه ترگمان]گستردگی باندهای بالاتر نشان دهنده طول عمره ای کوتاه تر برای حالت های ارتعاشی بسیار هیجان زده است
[ترجمه گوگل]انبساط باند های بالاتر نشان دهنده افزایش طول عمر کوتاه تر برای حالت های ارتعاشی بسیار هیجان انگیز است

13. You are now broadening your knowledge of jobs and their requirements.
[ترجمه ترگمان]حالا شما در حال گسترش دانش خود از شغل و نیازمندی های آن ها هستید
[ترجمه گوگل]شما اکنون دانش خود را از مشاغل و نیازهای آنها گسترش می دهید

14. But education is said to be a broadening experience.
[ترجمه ترگمان]اما گفته می شود تحصیلات یک تجربه گسترده است
[ترجمه گوگل]گفته می شود آموزش و پرورش یک تجربه گسترده است

15. I'm glad to see that your ideas are broadening out.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که می بینم ایده های شما در حال گسترش هستند
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که می بینم ایده های شما در حال گسترش است

پیشنهاد کاربران

پهن شدگی

گسترش

انبساطی، گسترشی، Expanding، پهن شونده


کلمات دیگر: