1. shop around
1- از یک مغازه به مغازه ی دیگر رفتن،قیمت کردن در چند جا 2- دنبال (شغل یا ایده ی جدید و غیره) رفتن،جستجو کردن
2. field shop
کارگاه صحرایی
3. his shop is in charring cross
مغازه ی او در چهارراه چارینگ است.
4. his shop is on ferdowsi avenue opposite bank melli
مغازه ی او در خیابان فردوسی روبروی بانک ملی است.
5. maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری،تعمیرگاه
6. our shop is interested in your business
مغازه ی ما مشتاق خرید از سوی شماست.
7. our shop retails all kinds of fabrics
مغازه ی ما انواع پارچه ها را خرده فروشی می کند.
8. pastry shop
مغازه ی شیرینی فروشی
9. that shop is still in business
آن مغازه هنوز هم باز است (هنوز هم به کار کسب ادامه می دهد).
10. the shop across the street
مغازه ی آن طرف خیابان
11. the shop has changed hands several times
دکان چندین بار صاحب عوض کرده است.
12. the shop stood apart from the rest of the village
مغازه در فاصله کمی از دهکده قرار داشت.
13. their shop closed down ten years ago
مغازه ی آنها ده سال پیش بسته شد.
14. this shop does not carry leather goods
این مغازه کالای چرمی ندارد (یا نمی فروشد).
15. this shop is a gold mine
این مغازه مثل معدن طلاست.
16. this shop produces no income
این مغازه در آمدی ندارد.
17. chip shop
(انگلیس) اغذیه فروشی (که سیب زمینی سرخ کرده و ماهی یا مرغ سوخاری می فروشد)
18. discount shop (or store)
فروشگاه ارزان،فروشگاه حراجی
19. pattern shop
کارگاه الگو سازی (درکارخانه ها)
20. pawnbroker's shop
مغازه ی کارگشایی و گروبرداری
21. talk shop
درباره ی شغل خود حرف زدن،درباره ی کار و کاسبی اختلاط کردن (بخصوص در مهمانی)
22. a butcher's shop
دکان قصابی
23. a corner shop (or a corner store)
دکان گوشه ی خیابان،دکان سرپیچ،دکان نبش
24. a curio shop
فروشگاه تحفه و هدایا
25. a printing shop
چاپخانه
26. a specialty shop
مغازه ی اشیای ویژه (دستچین شده یا بدیع)
27. an exclusive shop
مغازه ی اعیانی
28. at this shop they give discounts to students
در این مغازه به دانش آموزان تخفیف می دهند.
29. her present shop is small
مغازه ی فعلی او کوچک است.
30. the barber shop is a front for their illegal trade in heroin
مغازه ی سلمانی،داد و ستد غیر قانونی هروئین توسط آنان را مستتر می کند.
31. the gourmet shop
دکه ی خوراک های لذیذ
32. we usually shop at this store
مامعمولا از این مغازه خرید می کنیم.
33. set up shop
دست به کاسبی زدن،مغازه باز کردن،دست به کار شدن
34. shut up shop
1- (مثلا جمعه ها یا شب ها) مغازه را بستن،تعطیل کردن 2- برای همیشه بستن،به کار و کاسبی خاتمه دادن
35. a car repair shop
کارگاه تعمیرات اتومبیل
36. to stock a shop with the latest fall fashions
فروشگاهی را دارای آخرین مدهای پاییزی کردن
37. who minds the shop while you go home for lunch?
وقتی برای ناهار به خانه می روی مغازه را کی نگهداری می کند؟
38. after two years, the shop reached the breakeven point
مغازه بعد از دوسال دخل و خرج کرد.
39. it is hard to shop in the bazaar because the people keep barging into you
خرید در بازار سخت است چون مردم مرتب به آدم تنه می زنند.
40. there was a butcher shop alongside the theatre
یک مغازه ی قصابی مجاور تماشاخانه قرار داشت.
41. they debated closing the shop
آنان بستن مغازه را مورد بحث قرار دادند.
42. who'll look after the shop
دکان را کی خواهد پایید؟
43. as i was paying, the shop boy bagged the fruits
من که پول می دادم شاگرد مغازه میوه ها را در پاکت گذاشت.
44. farhad has opened a new shop
فرهاد مغازه ی تازه ای باز کرده است.
45. this house was originally a shop
این خانه در اصل دکان بوده است.
46. two drunks stumbled past the shop
دو نفر مست تلوتلو خوران از جلو مغازه رد شدند
47. two veiled women entered the shop
دو خانم روبنده زده وارد مغازه شدند.
48. he passed in front of the shop
او از جلو مغازه رد شد.
49. he used to stand by his shop and leer at the passing girls
او کنار مغازه اش می ایستاد و به دختران عابر چشم چرانی می کرد.
50. one of the customers of this shop
یکی از مشتریان این مغازه
51. she sold her stake in that shop
سهم خودش در آن مغازه را فروخت.
52. i have a charge account with this shop
با این مغازه حساب (نسیه) دارم.
53. the franchise to open a mcdonald's hamburger shop
امتیاز گشودن یک همبرگر فروشی مک دونالد
54. don't let interlopers into the affairs of the shop
نگذار اشخاص فضول از کار دکان سر دربیاورند.
55. the lady in question got out of the shop
خانم مورد بحث از مغازه خارج شد.
56. we always get value for money in that shop
در آن مغازه همیشه (با پولمان) کالای مرغوب گیر می آوریم.
57. when he is away, his son watches the shop
وقتی که نیست پسرش مغازه را تحت نظر دارد.
58. the girl was caught sneaking a dress from the shop
مچ آن دختر را که داشت پیراهن از مغازه می دزدید گرفتند.
59. the line of people in front of the bakery shop
صف مردم جلوی دکان نانوایی
60. the veriest idiot that had ever comt to my shop
ابله ترین فردی که هرگز به مغازه ی من پا گذاشته بود
61. i was fully recompensed for the damage done to my shop
در ازای خسارات وارده به مغازه ام غرامت کامل به من پرداخته شد.
62. the hungry child looked longingly at the food in the shop
کودک گرسنه با حسرت به خوراک های مغازه نگاه می کرد.
63. their car broke down and it was towed to the repair shop
اتومبیل آنها خراب شد و آن را تا تعمیرگاه بکسل کردند.
64. they lost money to the extent that they decided to close the shop
آنها به حدی ضرر کردند که تصمیم گرفتند مغازه را ببندند.
65. finding no hotel rooms, my brothers and i roosted on the platform of a shop
چون اتاق هتل گیرمان نیامد،من و برادرانم روی سکوی یک دکان بیتوته کردیم.