کلمه جو
صفحه اصلی

fluidity


معنی : سیالیت، روانی بیان، سلاست بیان
معانی دیگر : طلاقت لسان

انگلیسی به فارسی

سیالیت، روانی بیان، سلاست بیان، طلاقت لسان


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being fluid; quality of flowing smoothly and easily

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سیلان - سیالی - روانی - سیلانی
[مهندسی گاز] روانی، درجه سیال بودن، سیلان
[زمین شناسی] سیلان، روانش
[نساجی] سیلان - جریان - روان - سیالی
[پلیمر] بستر سیال

مترادف و متضاد

سیالیت (اسم)
fluidity, liquidity

روانی بیان (اسم)
fluidity

سلاست بیان (اسم)
fluidity

جملات نمونه

1. She danced with great fluidity of movement.
[ترجمه ترگمان]او با سرعت زیادی می رقصید
[ترجمه گوگل]او با سیال بودن حرکت زیاد رقصید

2. Durante dances with fluidity and grace.
[ترجمه ترگمان]Durante با روانی و لطافت رقص می رقصد
[ترجمه گوگل]Durante رقص با سیالیت و فضیلت

3. Such a conception allows for a greater fluidity between the two modes than has hitherto been found acceptable.
[ترجمه ترگمان]چنین تصوری جریان بیشتری بین دو حالت را امکان پذیر می کند تا این که تا کنون قابل قبول نبوده است
[ترجمه گوگل]چنین مفهومی اجازه می دهد تا سیالی بیشتر بین دو حالت نسبت به تا کنون قابل قبول است

4. But the nimbleness of her line, the fluidity with which she shifts between the meditative, intellectual and rhapsodic remains.
[ترجمه ترگمان]اما توانسته ام چالاکی خط خود را، یعنی جریان شناوری را که در میان تفکر اندیشه و اندیشه و اندیشه و اندیشه به جا می گذارد، بکار بندد
[ترجمه گوگل]اما نادانی خط او، سیالیتی است که او بین بینایی های متفکرانه، فکری و روحانی حرکت می کند

5. If you were expecting the graceful and chaste fluidity of Swan Lake, you would surely have got the right gunk.
[ترجمه ترگمان]اگر منتظر بود که ذهن زیبا و chaste کنار دریاچه سو ان قرار بگیرد، مسلما این ماده چسبناک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]اگر شما انتظار سیال بودن چیره دست و شلوغ دریاچه سوان را داشتید، مطمئنا می توانستید از آن استفاده کنید

6. Their criteria of personal responsibility enjoy the fluidity necessary to achieve social policies rather than the rigour demanded by respect for individual autonomy.
[ترجمه ترگمان]معیارهای آن ها مربوط به مسیولیت شخصی، از جریان لازم برای دستیابی به سیاست های اجتماعی برخوردار است و نه دقت مورد تقاضا برای استقلال فردی
[ترجمه گوگل]معیارهای آنها از مسئولیت شخصی از سیطره ای لازم برای رسیدن به سیاست های اجتماعی بهره می برد و نه سختگیرانه ای که احترام به استقلال فردی مورد نیاز است

7. The fluidity of liquids consisting of large molecules is lower than those consisting of small molecules.
[ترجمه ترگمان]شناوری مایعات که متشکل از مولکول های بزرگ است کم تر از those است که دارای مولکول های کوچک هستند
[ترجمه گوگل]سیالیت مایعات که شامل مولکول های بزرگ است کمتر از مولکول های کوچک است

8. A set of exchange mechanism for the market fluidity is essential to the development of the second board market.
[ترجمه ترگمان]یک سری مکانیزم تبادل برای جریان بازار برای توسعه بازار بورد دوم ضروری است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از مکانیزم مبادله برای سیالیت بازار برای توسعه بازار دوم تخته ضروری است

9. The heart mito- chodria membrane fluidity and red cell membrane fluidity of lard group rat were lower than th. . .
[ترجمه ترگمان]جریان heart غشا قلب و جریان الکتریکی غشای گلبول قرمز of چربی خوک کم تر از قبل بود
[ترجمه گوگل]غلظت غشاء میتوکندری قلب و غلظت غشاء قرمز موش های گروه گوساله کمتر از یک است

10. This standard is applicable to the test for fluidity of cement mortar.
[ترجمه ترگمان]این استاندارد برای آزمایش جریان ملات سیمان قابل استفاده است
[ترجمه گوگل]این استاندارد برای آزمایش سیالیت ملات سیمان قابل استفاده است

11. Because medical congee has decoction, fluidity, pappy characteristic, this is, not only sweet and goluptious, facilitate absorb, and can raise gastric spirit, remedial chronic.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که congee پزشکی، جوشانده، شناوری، مشخصه pappy را دارد، این نه تنها شیرینی و goluptious است، جذب را تسهیل می کند و می تواند روح شکمی، remedial مزمن را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]از آنجا که پودر پزشکی دارای عصاره، سیالیت، خواص پاپی، این است که نه تنها شیرین و تمیز، جذب تسکین می دهد، و می تواند روح معده را افزایش دهد، درمان مزمن

12. Engineering did not allow for much fluidity of identity to ascend.
[ترجمه ترگمان]مهندسی اجازه جریان زیاد بودن هویت برای بالا رفتن را نمی داد
[ترجمه گوگل]مهندسی برای سیال بودن هویت به سمت بالا رفت

13. Discussing an essential distinction between fluidity and mold - filling capacity of melting metal.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد تفاوت اساسی بین جریان روان بودن و ظرفیت پر کردن فلز در حال ذوب شدن
[ترجمه گوگل]بحث در مورد تمایز اساسی بین سیالیت و ظرفیت پر کردن قالب فلز ذوب

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. If it is cut crosswise, across the bias of the cloth, which gives fluidity and firmness it will hang straight.
[ترجمه ترگمان]اگر از میان چین های پارچه ای که جریان را به جریان می اندازد و استحکام و استحکام داشته باشد به صورت عمودی بریده می شود، صاف و صاف خواهد ماند
[ترجمه گوگل]اگر برش متقاطع برداشته شود، در سراسر تعصب پارچه، که سیالیت و استحکام را فراهم می کند، مستقیما آویزان است

پیشنهاد کاربران

طلاقت لسان
all the girls who have bern
bellied are always divorced

نرمش - انعطاف پذیری

fluidity ( مهندسی بسپار )
واژه مصوب: سَبُک رَوی
تعریف: ← سَبُک روی پویا


کلمات دیگر: