میان بر,راه میان بر,میان برکردن، (راه و غیره) میان بر، میان بر رفتن، (فیلم) برش هم راستا، تدوین موازی (crosscutting هم می گویند)، (فیلم) برش هم راستا کردن، برش موازی کردن، اریب بریدن
cross cut
میان بر,راه میان بر,میان برکردن، (راه و غیره) میان بر، میان بر رفتن، (فیلم) برش هم راستا، تدوین موازی (crosscutting هم می گویند)، (فیلم) برش هم راستا کردن، برش موازی کردن، اریب بریدن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: designed or used for cutting across.
- a crosscut saw
[ترجمه ترگمان] یک میان بر او را دید
[ترجمه گوگل] یک متقابل دیدم
[ترجمه گوگل] یک متقابل دیدم
• (2) تعریف: cut diagonally or across the grain.
اسم ( noun )
• : تعریف: a cut or path that goes transversely or across.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crosscuts, crosscutting, crosscut
حالات: crosscuts, crosscutting, crosscut
• : تعریف: to cut transversely or across.
• transverse cut; shortcut
دیکشنری تخصصی
[سینما] برش موازی
[زمین شناسی] میانبر،تونل عمودبرلایه این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد. این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود.
[ریاضیات] برش عرضی(خارجی)
[معدن] میانبر (حفر چاه و تونل) - میانبر (معادن زیرزمینی)
[زمین شناسی] میان بر یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه . همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین
[زمین شناسی] میانبر،تونل عمودبرلایه این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد. این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود.
[ریاضیات] برش عرضی(خارجی)
[معدن] میانبر (حفر چاه و تونل) - میانبر (معادن زیرزمینی)
[زمین شناسی] میان بر یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه . همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین
جملات نمونه
1. crosscut saw
اره ی دوسر
2. For exam-ple, the corporation has formed numerous cross-cutting, cross-functional teams to improve coordination between the functional silos.
[ترجمه ترگمان]بعنوان مثال، شرکت از تیم های چندوظیفهای متعددی تشکیل شده است تا هماهنگی بین سیلوهای کاربردی را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، شرکت چندین تیم متقاطع و متقابل را برای بهبود هماهنگی بین سیلوهای کاربردی تشکیل داده است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، شرکت چندین تیم متقاطع و متقابل را برای بهبود هماهنگی بین سیلوهای کاربردی تشکیل داده است
3. Cross-cutting membership of groups means that demands are tempered because people have different interests that are articulated through multiple associations.
[ترجمه ترگمان]عضویت قطع عضو گروه ها به این معنی است که درخواست ها از بین می رود، زیرا مردم علایق متفاوتی دارند که از طریق انجمن های گوناگون بیان می شوند
[ترجمه گوگل]عضویت متقابل در گروه ها به معنی آن است که خواسته ها برطرف شده اند، زیرا افراد دارای منافع متفاوت هستند که از طریق انجمن های چندگانه تعریف می شوند
[ترجمه گوگل]عضویت متقابل در گروه ها به معنی آن است که خواسته ها برطرف شده اند، زیرا افراد دارای منافع متفاوت هستند که از طریق انجمن های چندگانه تعریف می شوند
4. Leathart thought it expedient to cross-cut to all of the veins in the vicinity.
[ترجمه ترگمان]Leathart فکر می کرد که این کار لازم است که به همه رگه ای اطراف سرایت کند
[ترجمه گوگل]Leathart فکر کرد که مناسب برای برش به تمام رگ ها در مجاورت
[ترجمه گوگل]Leathart فکر کرد که مناسب برای برش به تمام رگ ها در مجاورت
5. Papa said it would grow hair on a crosscut saw.
[ترجمه ترگمان] پاپا میگه که در جهت اریب مو رشد میکنه
[ترجمه گوگل]پاپا گفت که مو در یک برش متقاطع رشد می کند
[ترجمه گوگل]پاپا گفت که مو در یک برش متقاطع رشد می کند
6. Good habits are crosscut to sess.
[ترجمه ترگمان]عادت های خوب به sess مربوط می شود
[ترجمه گوگل]عادت های خوب به هم متصل می شوند
[ترجمه گوگل]عادت های خوب به هم متصل می شوند
7. You will find crosscut shredders that require a manual feed, but there are also those which work automatically.
[ترجمه ترگمان]کاغذ خرد کن های crosscut پیدا خواهید کرد که به یک غذای دستی نیاز دارند، اما آن هایی نیز وجود دارند که به طور خودکار کار می کنند
[ترجمه گوگل]شما می توانید پاره پاره کننده های متفاوتی را پیدا کنید که نیاز به تغذیه دستی دارند، اما همچنین کسانی هستند که به طور خودکار کار می کنند
[ترجمه گوگل]شما می توانید پاره پاره کننده های متفاوتی را پیدا کنید که نیاز به تغذیه دستی دارند، اما همچنین کسانی هستند که به طور خودکار کار می کنند
8. This thesis introduced the situation of corrugated cardboard crosscut machine based on automatic control theory, electromechanical drive theory and computer theory.
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه با استفاده از تئوری کنترل اتوماتیک، نظریه درایو الکترومکانیکی و نظریه کامپیوتری، وضعیت ماشین crosscut مقوایی را معرفی کرد
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه، وضعیت دستگاه برش مقوای مقوایی بر اساس نظریه کنترل اتوماتیک، تئوری درایو الکترومکانیکی و نظریه کامپیوتر معرفی شده است
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه، وضعیت دستگاه برش مقوای مقوایی بر اساس نظریه کنترل اتوماتیک، تئوری درایو الکترومکانیکی و نظریه کامپیوتر معرفی شده است
9. This paper introduces the overall design of the crosscut machine on crystallite glass line and design of the ultrahigh - pressure cutting.
[ترجمه ترگمان]این مقاله طراحی کلی دستگاه crosscut در خط شیشه crystallite و طراحی برش فشار ultrahigh را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله طراحی کلی ماشین متقاطع بر روی خط شیشه ای کریستالیت و طراحی برش فوق العاده با فشار را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله طراحی کلی ماشین متقاطع بر روی خط شیشه ای کریستالیت و طراحی برش فوق العاده با فشار را معرفی می کند
10. Short line after continuously large crosscut saw adjustment hopeful ascends the upward tendency again.
[ترجمه ترگمان]خط اتصال کوتاه پس از این که crosscut بزرگ به طور پیوسته تنظیم شد، بار دیگر بالا رفتن تمایل به بالا را مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]خط کوتاه پس از تقریبا بزرگ متقاطع می بینیم تنظیمات امیدوار به بالا رفتن گرایش دوباره
[ترجمه گوگل]خط کوتاه پس از تقریبا بزرگ متقاطع می بینیم تنظیمات امیدوار به بالا رفتن گرایش دوباره
11. The wood was crosscut on the bench.
[ترجمه ترگمان]چوب از روی نیمکت کنده شد
[ترجمه گوگل]چوب بر روی نیمکت متقاطع بود
[ترجمه گوگل]چوب بر روی نیمکت متقاطع بود
12. This would include a crosscut saw, ax, sledgehammer, chisel, file to ensure the saw is kept sharp, and crosscut saw repair kit to fix teeth on the blade.
[ترجمه ترگمان]این شامل یک تبر سنگی، تبر، پتک و قلم می شود تا مطمئن شود که دید دقیق نگه داشته می شود و crosscut کیت تعمیر را دید تا دندان های روی تیغه را تعمیر کند
[ترجمه گوگل]این شامل یک اره متقاطع، تبر، چکش، صاف، فایل برای اطمینان از اره نگه می دارد شدید، و کیت تعمیر برش متقاطع برای تعمیر دندان بر روی تیغه
[ترجمه گوگل]این شامل یک اره متقاطع، تبر، چکش، صاف، فایل برای اطمینان از اره نگه می دارد شدید، و کیت تعمیر برش متقاطع برای تعمیر دندان بر روی تیغه
13. Good habits are the crosscut to success.
[ترجمه ترگمان]عادت های خوب، crosscut برای موفقیت هستند
[ترجمه گوگل]عادت های خوب متقابلی برای موفقیت است
[ترجمه گوگل]عادت های خوب متقابلی برای موفقیت است
14. He went away with a crosscut saw in hand.
[ترجمه ترگمان]او با یک میان بر در دست رفت
[ترجمه گوگل]او با یک برش مته در دست رفت
[ترجمه گوگل]او با یک برش مته در دست رفت
پیشنهاد کاربران
برش موازی، اصطلاحی سینمایی برای دو رخداد است که به صورت همزمان اتفاق می افتند و باید به طور متناوب نشان داده شوند
حرکت کردن در عرض، بریدن از عرض، بطور عرضی رفتن
به هم پیوند دادن یا به هم متصل کردن اجزا ، علا یق، و یا منافع مستقل و مجزا طبق سنت
کلمات دیگر: