کلمه جو
صفحه اصلی

pliers


معنی : انبر، انبردست
معانی دیگر : گاز انبر، میخ کش (a pair of pliers هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

(مکانیک) انبردست


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: any of various tools that have opposed handles and jaws connected by a pivot and that are used for holding, bending, or cutting wire, metal, or the like.

• forceps, tongs; pincers, tweezers
pliers are a tool used for holding or pulling out things such as nails, or for bending or cutting wire.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] انبردست - انبردست

مترادف و متضاد

انبر (اسم)
barnacle, pliers, pincers

انبردست (اسم)
pliers

جملات نمونه

1. pliers for bending wire
گاز انبر برای خم کردن سیم

2. a pair of pliers
یک گاز انبر

3. he placed the screw between the two jaws of the pliers
او پیچ را میان دو زبانه ی گازانبر گذاشت.

4. The best way to open it is with pliers.
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای باز کردن آن، انبردست سوزنی است
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای باز کردن آن با انبردست است

5. Have you got a pair of pliers?
[ترجمه ترگمان]تو یه انبردست داری؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک جفت انبردست دارید؟

6. Pass me that pair of pliers, please.
[ترجمه ترگمان]لطفا اون دوتا انبردست رو بده به من، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا این جفت انبردست را بفرست

7. Don't struggle: take a grip with pincers or pliers and remove the sucker as though pulling out a nail.
[ترجمه ترگمان]تقلا نکنید: چنگال را بردارید و یا انبردست سوزنی را بردارید و ماهی را بیرون بیاورید، انگار که میخ را بیرون بکشید
[ترجمه گوگل]مبارزه نکنید با قلاب و یا انبردست را ببندید و مچ پا را به طوری که کشیدن یک ناخن را بردارید

8. Hand me that pair of pliers, please.
[ترجمه ترگمان]لطفا اون دوتا انبردست رو بده به من، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا این جفت انفجار را به من بفرست

9. Eight women sent away for instruction booklets, pliers, beads, crosses and hundreds of feet of wire.
[ترجمه ترگمان]هشت زن برای آموزش کتابچه های راهنما، انبردست، مهره، صلیب و صدها فوت سیم به آنجا اعزام شدند
[ترجمه گوگل]هشت زن فرستاده شده برای دفترچه های آموزشی، انبردست، دانه ها، صلیب ها و صدها فوت سیم

10. He put down is pliers and looked up at her.
[ترجمه ترگمان]انبردست را پایین گذاشت و به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او قرار داده است انبردست و نگاه او را

11. This has often meant having to use pliers and then replacing the staples with new ones.
[ترجمه ترگمان]این کار اغلب به معنای نیاز به استفاده از انبردست سوزنی و سپس جایگزین کردن کالاهای اساسی با لباس های جدید است
[ترجمه گوگل]این اغلب به معنای نیاز به استفاده از انبردست و سپس جایگزین اساسی با موارد جدید است

12. Adjust the thin metal strip with your special pliers.
[ترجمه ترگمان]اون نوار باریک آهنی رو با انبردست سوزنی مخصوص خودت تنظیم کن
[ترجمه گوگل]نوار نوار نازک را با انبردست مخصوص خود تنظیم کنید

13. Bosun's Sail ties, pliers, adjustable spanner, screwdriver, shock cords.
[ترجمه ترگمان]ties و ties، انبردست، آچار، آچار، پیچ گوشتی، پیچ گوشتی
[ترجمه گوگل]پیاده روی سالن بوسون، انبردست، کلید های قابل تنظیم، پیچ گوشتی، طناب های شوک

14. His teeth were extracted with pliers and he was dragged by the tail of a galloping horse.
[ترجمه ترگمان]دندان هایش با انبردست از آن بیرون کشیده شد و دم به دم اسب چهار نعل از آن بیرون کشیده شد
[ترجمه گوگل]دندان های او با انبرداری استخراج شد و توسط دم اسب پر از تپه ای کشید

پیشنهاد کاربران

انبردست

Plural noun
انبردست


کلمات دیگر: