کلمه جو
صفحه اصلی

loup


معنی : گریز، ذره بین کوچک
معانی دیگر : (اسکاتلند)، جهش، پرش، (جانور شناسی) گرگ ماهی (نوعی bass بومی اروپا) (loup de mer هم می گویند)، اسکاتلند خیز، فرار، خیززدن، فرار کردن

انگلیسی به فارسی

(اسکاتلند) خیز، فرار، گریز، خیززدن، فرار کردن، ذره بین کوچک


دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] ذره بین چشمی

مترادف و متضاد

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

ذره بین کوچک (اسم)
loup


کلمات دیگر: