1. rust fungus
قارچ مولد زنگ گیاهی،قارچ زنگ آور
2. rust had eaten right through the fenders
زنگ کاملا گلگیرها را خورده (و سوراخ کرده) بود.
3. the rust of time
زنگ زدگی (یا کهنگی) در اثر گذشت زمان
4. wheat rust
زنگ گندم
5. to scratch the rust off the pipe
لوله را ساییدن و زنگ زدگی آن را زدودن
6. a metal that resists rust
فلزی که زنگ نمی زند
7. in october, the leaves slowly rust
در ماه اکتبر برگ ها کم کم زنگارگون می شوند.
8. this alloy has complete immunity to rust
این آلیاژ فلزی نسبت به زنگ زدگی کاملا مقاوم است.
9. read books to keep your mind from rust
برای حفظ مغز خودتان از زنگ خوردگی کتاب بخوانید.
10. he is not a man to let his power rust
او کسی نیست که بگذارد قدرتش کم بشود.
11. oil plays an important role in the inhibition of rust
روغن در جلوگیری از زنگ زدگی نقش مهمی دارد.
12. The mower is covered with rust.
[ترجمه ب گنج جو] این ماشین چمن زن همه جاش زنگ زده، پوسیده.
[ترجمه ترگمان]درو گر از زنگ آهن پوشیده شده
[ترجمه گوگل]ماشین چمن زنی با زنگ پوشیده شده است
13. Idleness makes the wit rust.
[ترجمه ترگمان]Idleness باعث زنگ تفریح میشه
[ترجمه گوگل]شادابی باعث زنگ زدگی می شود
14. The metal has corroded because of rust.
[ترجمه ترگمان]فلز به خاطر زنگ زدن زنگ زده است
[ترجمه گوگل]این فلز به علت زنگ زدگی خورده است
15. She scraped the rust off the kitchen knife.
[ترجمه ترگمان]او زنگ را از چاقوی آشپزخانه بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او زنگ زد از چاقوی آشپزخانه
16. This car polish is an effective shield against rust.
[ترجمه ترگمان]این واکس اتومبیل یک سپر موثر در برابر زنگ زدگی است
[ترجمه گوگل]این خودرو لهستانی یک محافظ موثر در مقابل زنگ است
17. Older cars will begin to rust.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های قدیمی تر زنگ خواهند زد
[ترجمه گوگل]اتومبیل های قدیمی تر زنگ زده می شوند