کلمه جو
صفحه اصلی

plus


معنی : بعلاوه، امتیاز، اضافی، افزودن به، بعلاوه، باضافه
معانی دیگر : علاوه بر، فزون بر، به اضافه ی، (عامیانه) - تر، بیشتر، وابسته به جمع زدن، افزایشی، مثبت، بیشند، بیش از، بیشتر از، (عامیانه) و بیشتر، و چیزهای دیگر، (برق) مثبت، (عامیانه) همچنین، علاوه بر آن، هم، بعلاوه ی، افزوده بر، (گیاه شناسی - جلبک ها و غیره) نر، مقدار مثبت، عدد مثبت، بیشنده

انگلیسی به فارسی

به‌اضافه، امتیاز


بعلاوه، باضافه، افزودن به، مثبت، اضافی


به علاوه، بعلاوه، امتیاز، افزودن به، اضافی، باضافه


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: added to.
متضاد: less

- Three plus five is eight.
[ترجمه فرزاد زارع] سه علاوه پنج میشود هشت
[ترجمه Ali] سه بعلاوه پنج هشت است
[ترجمه Parsa] سه به اضافه پنج میشود هشت
[ترجمه مائده] سه به علاوه پنج میشود هشت.
[ترجمه ترگمان] سه تا بعلاوه پنج تا
[ترجمه گوگل] سه پلاس پنج هشت است

(2) تعریف: in addition to; along with; increased by.
متضاد: less, minus

- She has good health plus enough savings for retirement.
[ترجمه ترگمان] او سلامتی خوبی به علاوه پس انداز کافی برای بازنشستگی دارد
[ترجمه گوگل] او دارای سلامت خوب است به علاوه پس انداز کافی برای بازنشستگی
صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or indicating addition.

- Pay attention to the plus and minus signs in these problems.
[ترجمه ترگمان] به نکات مثبت و منفی در این مشکلات توجه کنید
[ترجمه گوگل] توجه به علائم پلاس و منفی در این مشکلات

(2) تعریف: positive or beneficial.

- The new clause is a plus factor in the contract.
[ترجمه ترگمان] بند جدید یک فاکتور به اضافه در قرارداد است
[ترجمه گوگل] بند جدید عامل دیگری در قرارداد است
اسم ( noun )
حالات: pluses, plusses
(1) تعریف: a quantity greater than zero.
مشابه: positive

- Our net profits were a plus this year.
[ترجمه گلی افجه ] سود امسال ما بیشتر بود
[ترجمه ترگمان] سود سرمایه Our به اضافه امسال بود
[ترجمه گوگل] سود خالص ما سال جاری بود

(2) تعریف: a benefit or gain; positive factor.
متضاد: minus
مشابه: good, positive

- Knowledge of software is a real plus for this job.
[ترجمه ترگمان] دانش نرم افزار یک مزیت واقعی برای این کار است
[ترجمه گوگل] دانش نرم افزاری برای این کار واقعی است

(3) تعریف: the mathematical sign (+), indicating addition; plus sign.

- It's clearer if you put a plus next to the number.
[ترجمه ترگمان] واضح تر از این است که تعداد بیشتری را کنار بگذاری
[ترجمه گوگل] اگر یک عدد کنار عدد قرار دهید، واضح تر است

• sign for addition; advantage, benefit
positive (mathematics, electricity); and more
(slang) and something else; and a little more
and more
you use plus to show that one number is being added to another, for example, `five plus three'. you represent this in figures as `5 + 3'.
you use plus to show that the actual number or quantity is greater than the one mentioned; an informal use.
you can also use plus to add an item to one or more that you have already mentioned.
a plus is an advantage or benefit.
you use plus or minus to give the amount by which a particular number may vary.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] بعلاوه، باضافه، اضافی
[ریاضیات] باضافه، بعلاوه، به اضافه

مترادف و متضاد

بعلاوه (اسم)
plus

امتیاز (اسم)
score, plus, grant, precedence, privilege, precedency, distinction, charter, concession, prominence, fee, franchising, enfranchisement, pas, prerogative

اضافی (صفت)
extra, additional, further, supplementary, supernumerary, plus, intercalary

افزودن به (فعل)
plus, eke out

بعلاوه (قید)
far, further, plus, farther, again, also, too, likewise, as well as, in addition, besides, moreover, furthermore, aside from, more, therewith, supra, thereto, withal

باضافه (حرف اضافه)
together with, beside, plus, cum

added, extra


Synonyms: additional, augmented, boosted, enlarged, expanded, increased, positive, supplementary, surplus


Antonyms: detrimental, minus, negative


asset; something added


Synonyms: advantage, benefit, bonus, extra, gain, good point, overage, overstock, oversupply, perk, surplus


Antonyms: detriment, disadvantage, minus


جملات نمونه

1. plus or minus reaction to men with blue eyes
واکنش مثبت یا منفی نسبت به مردان آبی چشم

2. plus sales
فروش بیش از معمول

3. 2 plus 2 equals 4
2 بعلاوه ی 2 برابر است با 4.

4. a plus factor
عامل بیشند،عامل مساعد

5. a plus quantity
مقدار (یا عدد) بیشند

6. four plus five is nine
چهار به اضافه ی پنج می شود نه.

7. principal plus interest
اصل مبلغ به اضافه ی بهره

8. salary plus bonus
حقوق به اضافه ی پاداش

9. the plus sign
علامت بعلاوه

10. the plus terminal
ترمینال مثبت

11. two plus two equals four
دو بعلاوه ی دو برابر است با چهار.

12. she has personality plus
علاوه بر سایر چیزها شخصیت هم دارد.

13. a grade of b plus
(نمره ی امتحان) نمره ی ب مثبت

14. he repaid his loan plus interest
وام خود را به اضافه ی بهره آن بازپرداخت کرد.

15. he returned wiser and plus $ 500
او عاقل تر و با 500 دلار بیشتر مراجعت کرد.

16. farm workers will receive wages plus room and board
به کارگران مزرعه مزد به علاوه ی اتاق و خوراک داده خواهد شد.

17. we have the time and plus we have the money
ما وقت داریم و پول هم داریم.

18. his award consisted of a stipend plus free room and board
جایزه ی او عبارت بود از کمک هزینه بعلاوه ی خوابگاه و خوراک مجانی.

19. in my class there were fifteen undergraduates plus two graduates
پانزده دانشجوی دوره ی لیسانس و دو دانشجوی دوره ی فوق لیسانس در کلاس من (ثبت نام کرده) بودند

20. if four divided by two is two, two plus two is afortiori four
اگر چهار تقسیم بر دو می شود دو،پس پرواضح است که دو و دو می شود چهار.

21. The total cost was $ 000, plus 14% interest.
[ترجمه ترگمان]کل هزینه به علاوه ۱۴ درصد بهره بود
[ترجمه گوگل]هزینه کل $ 000 بود، به علاوه 14٪ بهره

22. In the arithmetic of love, one plus one equals everything, and two minus one equals nothing.
[ترجمه ترگمان]در حساب عشق، یکی به همراه همه چیز برابری می کند و دو تای دیگر هم برابر نیست
[ترجمه گوگل]در محاسبات عشق، یک به علاوه یک برابر است با همه چیز، و دو منفی یک برابر چیزی نیست

23. He has a sense of humour plus tolerance and patience.
[ترجمه ترگمان]او حس شوخ طبعی به علاوه شکیبایی و شکیبایی را دارد
[ترجمه گوگل]او حس شوخ طبعی و تحمل و صبر دارد

24. French standard time is GMT plus 1 hr.
[ترجمه ترگمان]زمان استاندارد فرانسه به علاوه ۱ ساعت به وقت گرینویچ است
[ترجمه گوگل]زمان استاندارد فرانسه با GMT 1 ساعت است

25. Work out the full weekly rent, plus your rates.
[ترجمه ترگمان]اجاره هفتگی کامل، به اضافه نرخ های خود را انجام دهید
[ترجمه گوگل]اجاره کامل هفتگی را به همراه امتیازات خود کار کنید

26. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

27. I got B plus in the test.
[ترجمه ترگمان] من ب مثبت - ه رو امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من در آزمون امتحان کردم

28. He seems to have mistaken a plus for a minus.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد به اضافه یه نمره مثبت اشتباه گرفته
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد به اشتباه برای یک منفی اشتباه است

29. Two plus three is five.
[ترجمه گلی افجه ] دو به اضافه سه می شود پنج
[ترجمه ترگمان] دو، سه، پنج، پنج
[ترجمه گوگل]دو تا سه نفر پنج است

30. Her knowledge of French is a plus in her job.
[ترجمه Mojarrad] معلوماتش از فرانسه یه امتیاز ( پوئن مثبت ) در شغلش
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتش درباره فرانسه به اضافه شغل او است
[ترجمه گوگل]دانش او در مورد فرانسوی، کار اوست

2 plus 2 equals 4.

2 به‌علاوه‌ی 2 برابر است با 4.


salary plus bonus

حقوق به اضافه‌ی پاداش


He returned wiser and plus $ 500.

او عاقل‌تر و با 500 دلار بیشتر مراجعت کرد.


the plus sign

علامت به‌علاوه


a plus factor

عامل بیشند، عامل مساعد


a grade of B plus

(نمره‌ی امتحان) نمره‌ی ب مثبت


a plus quantity

مقدار (یا عدد) بیشند


plus sales

فروش بیش از معمول


She has personality plus.

علاوه بر سایر چیزها شخصیت هم دارد.


the plus terminal

ترمینال مثبت


We have the time and plus we have the money.

ما وقت داریم و پول هم داریم.


پیشنهاد کاربران

بیش از

مزیت

افزوده

مزید بر، به همراه

مزیت
a good thing, something that makes a particular option more attractive

به اضافه . مثلا
One plus two

پشتیبانی مقدار، قدری که هست ، علاوه بر قدر پیش فرض.

وقتی که منظور ساعت باشه، مثلا میگه seven hours plus یعنی اینکه هفت ساعت و خورده ای

مثبت


کلمات دیگر: