کلمه جو
صفحه اصلی

dump


معنی : زباله، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن، اشغال، مرطوب، خالی کردن، رو گرفتن، روبرداری کردن
معانی دیگر : (با کامیون کمپرسی و یا به طور مشابه) ریختن، (توده وار) خالی کردن، (یکباره و با شدت) بیرون ریختن (یا انداختن)، توده شدن، بارافکنی کردن، (آشغال یا هر چیز ناخواسته را) در آشغال دانی شهر ریختن یا خالی کردن، زباله دانی، زباله خالی کردن، توده ی آشغال یا خاکروبه، (بدون مقدمه یا با خشونت یا با لاقیدی) ترک کردن، (کسی را) ول کردن، (بازرگانی - برای از میدان در کردن رقیبان کالای خود را به مقدار زیاد و به بهای کمتر از قیمت تمام شده در یک بازار خارجی عرضه کردن) بازار شکنی کردن، قیمت شکنی کردن، (ارتش) انبار موقت، زاغه، مخزن صحرایی، (عامیانه) جای بد و ناخوشایند، بیغوله، آشغال دونی، (کامپیوتر) روبرداری، روگرفت، روبرداری کردن (از حافظه)، تخلیه کردن (حافظه)، (فوتبال امریکایی) پاس کوتاه دادن، (مهجور) آواز یا آهنگ غم انگیز، موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود، تفکر، خیال، جنس را برای رقابت بقیمت خیلی ارزان فروختن، فرورفتن درخیالات واهی، حالت مالخولیایی

انگلیسی به فارسی

زباله، آشغال، موادی که به‌طور موقت برای استفاده انبار می‌شود، تفکر، خیال، جنس را (برای رقابت) به قیمت خیلی ارزان فروختن، فرورفتن در خیالات واهی، حالت مالخولیایی


رو گرفت، روبرداری کردن


انگلیسی به انگلیسی

• garbage dumping site; warehouse; aggregation; copying of a part of memory into an output or storage device (computers)
drop abruptly, throw down; empty out; get rid of; reject someone, end a relationship (informal)
when unwanted waste matter is dumped, it is put somewhere and is intended to remain there for a very long period of time.
if you dump something somewhere, you put it there quickly and carelessly.
a rubbish dump is a place where rubbish is left, for example on open ground outside a town.
an ammunition dump is a place where weapons are stored, usually by the armed forces.
if you refer to a place as a dump, you mean it is unattractive and unpleasant to live in; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نسخه برداری ؛ انباشت ؛ ریختن ؛ انباشتن ؛ رونوشت ؛ روبرداری؛ روبرداری کردن ؛ روگرفت - نسخه برداری انتقال داده ها از یک محل به محل دیگر . بدون توجه به اهمیت آنها . نسخه برداری ( روی کاغذ ) خروجی چاپی محتویات یک حافظه یا فایل کامپیوتری است ک بایت به بایت به شکل هگزاد سیمال ( سیستم شانزده شانزدهی ) یا کاراکتر نمایش داده می شود . معمولاً خواندن این نسخه ها دشوار است و فقط زمانی به کار میروند که روش آسانی برای دسترسی به داده ها وجود ندارد کپی فایلها از دیسک به نوار، یا بر عکس در مقیاس بزرگ نیز نسخه برداری نامیده می شود .
[برق و الکترونیک] تخلیه کردن؛کپی برداری 1. کشیدن تصادفی یا عمدی تمام انرژی از رایانه . 2. در برنامه نویسی رایانه ای به انتقال تمام بخشی از محتوای یک قسمت از حافظه به قسمت دیگر گفته می شود.
[زمین شناسی] رونوشت ،انباشتن ،ریختن ،انباشت برداشتن بار به خصوص بار زغال یا باطله ؛ مکانیکی برای برداشتن بار .
[نساجی] دو عدل پشم که توسط تسمه و سیم به هم محکم شده اند
[معدن] سنگر (معادن روباز)

مترادف و متضاد

زباله (اسم)
ordure, sullage, garbage, rubbish, dump

پکری (اسم)
dump

جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن (اسم)
dump

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

مرطوب (صفت)
humid, wet, sappy, moist, wettish, dank, dewy, dump

خالی کردن (فعل)
free, empty, hollow, purge, aspirate, unload, discharge, vent, deplete, evacuate, dump, eviscerate, vacate, disgorge

رو گرفتن (فعل)
dump

روبرداری کردن (فعل)
dump

junkyard


Synonyms: ash heap, cesspool, depot, dumping ground, garbage lot, junk pile, magazine, refuse heap, rubbish pile, swamp


slummy establishment


Synonyms: hole, hovel, joint, mess, pigpen, pigsty, shack, shanty, slum, sty


drop, throw away


Synonyms: cast, chuck, clear out, deep-six, deposit, discard, discharge, dispose of, ditch, drain, eject, empty, evacuate, expel, exude, fling, fling down, get rid of, jettison, junk, leave, let fall, scrap, throw down, throw out, throw overboard, tip, unload, unpack


Antonyms: hold, keep, maintain, save


جملات نمونه

1. dump on
(خودمانی) خوار و خفیف کردن،تحقیر کردن

2. ammunition dump
انبار مهمات

3. ammunition dump
انبار مهمات،زاغه ی مهمات

4. the city dump
آشغال دانی شهر

5. their house is a dump
خانه ی آنها آشغالدونی است.

6. this is your duty, don't try to dump it into my lap!
این وظیفه ی تو است،سعی نکن آن را به من محول کنی !

7. Some people just dump their rubbish in the river.
[ترجمه M.N] بعضی از مردم فقط زباله و آشغال توی رودخانه میریزند
[ترجمه پارسا] بعضی از مردم آشغال خود را فقط در رودخانه پرت می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی ها فقط rubbish رو توی رودخونه ول میکنن
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم فقط زباله های خود را در رودخانه می اندازند

8. People dump their refuse in the surrounding woods instead of taking it to the tip.
[ترجمه ترگمان]مردم به جای آن که آن را به نوک بزنند، رد می کنند
[ترجمه گوگل]مردم به جای گرفتن آن به نوک، خود را در جنگل های اطراف خود رها می کنند

9. They dumped their old car in the town dump.
[ترجمه آتنا] آنها ماشین قدیمیشان را در شهر انداخته بودند.
[ترجمه رحمانی] انها ماشین قدیمیشان را در اشغالدانی انداخته بودند
[ترجمه ترگمان] ماشین their رو انداخته بودن توی شهر
[ترجمه گوگل]آنها ماشین قدیمی خود را در تخلیه شهر ریخته اند

10. People come and dump wastes over our wall.
[ترجمه ترگمان]مردم میان و dump را از روی دیوار ما خالی می کنند
[ترجمه گوگل]مردم می آیند و زباله های بیش از دیوار ما را تخلیه می کنند

11. She had enough troubles of her own——don't dump on her.
[ترجمه ترگمان]اون به اندازه کافی مشکلات خودش رو داشت - بهش فکر نکن
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی دچار مشکل شده بود - بر روی او نگذارید

12. He tried to dump on her.
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد بهش خیانت کنه
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بر روی او ریخت

13. If he's so awful, why don't you just dump him?
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر وحشتناک است، پس چرا او را ول نمی کنی؟
[ترجمه گوگل]اگر او خیلی افتضاح است، چرا شما فقط او را رها نمی کنید؟

14. How can you live in this dump?
[ترجمه ذبیح الله رحیمی] چه جور می تونی توی این بیغوله زندگی کنی؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونی تو این آشغالدونی زندگی کنی؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید در این تخلیه زندگی کنید؟

15. Dump the topsoil here.
[ترجمه ترگمان] خاک سطحی رو بریز اینجا
[ترجمه گوگل]خاک رس را اینجا بکشید

16. We all dump our troubles on Mike.
[ترجمه ℳεℓɨ] ما همه ی مشکلاتمون رو سر مایک خالی کردیم
[ترجمه ترگمان] ما همه troubles رو با \"مایک\" کنار گذاشتیم
[ترجمه گوگل]ما همه مشکلاتمان را در مایک رها می کنیم

17. Just dump your stuff over there-we'll sort it out later.
[ترجمه ترگمان]وسایلت رو بذار اونجا بعدا یه کاریش می کنیم
[ترجمه گوگل]فقط چیزهای خود را بر زمین بگذارید- بعدا آن را مرتب خواهیم کرد

18. She came to see me just to dump.
[ترجمه ذبیح الله رحیمی] او فقط برای ترک کردن من به دیدنم اومد
[ترجمه ترگمان]اومد که منو ببینه
[ترجمه گوگل]او برای دیدن من فقط به رها کردن آمد

The truck dumped the bricks with an ear- rending noise.

کامیون آجرها را با صدای گوش‌خراشی خالی کرد.


Protesters dumped the first shipload of tea into the sea.

اعتراض‌کنندگان اولین محموله‌ی چای کشتی را به دریا ریختند.


the city dump

آشغال‌دانی شهر


He dumped his mistress and took a new one.

معشوق خود را ول کرد و معشوق تازه‌ای گرفت.


He accused the Japanese of dumping their watches on the French market.

ژاپنی‌ها را متهم کرد که ساعت‌های خود را زیر قیمت تمام‌شده به بازار فرانسه ریخته‌اند.


Their house is a dump.

خانه‌ی آن‌ها آشغال‌دونی است.


اصطلاحات

ammunition dump

انبار مهمات


(down) in the dumps

مغموم، دلگرفته، برزخ، پکر


dump on

(عامیانه) خوار و خفیف کردن، تحقیر کردن


پیشنهاد کاربران

لال

سنگ باطله معدنی

قال گذاشتن، دو در کردن ( بیشتر در رابطه عاشقانه )

خالی کردن سوخت هواپیما در موارد اضطراری برای فرود.

به اتمام رساندن روابط عاشقانه ( relationship )

زباله دانی

. put sth that is not wanted in a place and leave it as rubbish
به نوعی یعنی شغال.

Get dump به معنی بهم خوردن رابطه عشقی

Put something that is not wanted in a place and leave it as rubbish

دورانداختن زباله

1. انداختن، چیزی رو جایی ول کردن یا پرت کردن

2. بهم زدن ( رابطه عاطفی ) ، تمام کردن یک رابطه
* دقت کنید که اینجا حرف اضافه ندارد. مثلا :
He dumped his girlfriend

3. از شر مواد بلااستفاده خلاص شدن، خاک کردن مواد بی مصرف, یا فروختنش با قیمت پایینتر

4. کپی برداری از اطلاعات یک سیستم یا کامپیوتر در حافظه

5. Dump something on somebody
A ) بدرفتاری کردن
B ) کاری رو گردن کسی انداختن
C ) مشکلات و گرفتاری های خود را به کسی گفتن


( کامپیوتر ) انتقال دادن

خیط کردن, خراب کردن

کنار گذاشتن، بیرون انداختن

1. زباله دانی
2. انبار یا زاغه ( برای مهمات، غذا . . . در ارتش )
3. ذخیره مهمات، غذا و . . . در ارتش
4. محل زندگی کثیف و زشت و نامرتب ( شاید مثل زباله دانی )
5. کپی برداری از حافظه کامپیوتر

1. خالی کردن
2. خلاص شدن از چیزی ( مثل دور ریختن زباله )
3. به هم زدن یا تمام کردن یک رابطه
4. به قیمت ارزان فروختن
5. کپی کردن حافظه کامپیوتر

کپی کردن

دور انداختن
throw away

کلمه ی dumb رو با dump اشتباه نگیرید.
dumb به معنای لال هست نه dump.

take a dump
to pass solid waste from the bowels
مدفوع کردن


پخش بودن

( در والیبال ) جاخالی پاسور، یک جاخالی غافلگیر کننده که توسط پاسور و در دومین تماس روانه زمین حریف می شود.

زباله
زباله دونی
ارزان فروختن
یه گوشه انداختن

دپو کردن/شدن
لطفا با dumb اشتباه نگیریدکه به معنی لال هستش


informl: an unpleasant or dreary place
دخمه، خرابه
"why are you living in a dump like this
واسه چی تو یه همچین دخمه ای زندگی میکنی؟

Dump the phone, they're tracking you
گوشیتو بنداز دور. اونا رَدِتو میگیرن

دور انداختن

آشغالدونی

Dump someone means to stop dating someone or put an end to a relationship
با کسی کات کردن ، قطع رابطه کردن


@لَنگویچ

- انباشت
- انباشتن

dump ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: برگرفت
تعریف: نسخه‏برداری از محتویات حافظۀ رایانه در یک رسانۀ خارجی مثل چاپگر یا دیسک ( disk )


کلمات دیگر: