معنی : میل، میله، قدرت، چوب، عصا، ترکه، برق گیر، میله دار کردن
معانی دیگر : چوب (راست و نازک)، راست شاخه، (معمولا با: the) تنبیه، گوشمالی، چوبکاری، (انجیل) عصا، (از فلز یا چوب یا پلاستیک و غیره) میل، سنبه، دیلم، وشنگ، مرود، (انجیل) نژاد، تخمه، تبار، گرز مرصع (که شاهان در مراسم رسمی به دست می گرفتند و نشانه ی قدرت و مقام بود)، (مجازی) قدرت و اقتدار، ابهت، (یکان سنجش درازا برابر با 5/03 متر یا پنج و نیم یارد) راد، راد مربع (برابر با 25/29 متر مربع)، (امریکا - خودمانی) تپانچه، (امریکا - خودمانی) رجوع شود به: hot rod، (مهره داران) یاخته ی میله مانند، میل یاخته (در مردمک چشم)، (ترکیزه شناسی) ریزجاندار باسیل مانند، میلیزه سان، رجوع شود به: fishing rod