کلمه جو
صفحه اصلی

foamy


معنی : کف الود
معانی دیگر : کف آلود، کف دار، کف کن، کف مانند، کف سان، نرم و لطیف

انگلیسی به فارسی

کف‌آلود


فوم، کف الود


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: foamier, foamiest
مشتقات: foamily (adv.), foaminess (n.)
(1) تعریف: made of, full of, or covered with foam.

- The water by the pier is often foamy.
[ترجمه ترگمان] آب کنار اسکله اغلب کف آلود است
[ترجمه گوگل] آب توسط اسکله اغلب فوم است

(2) تعریف: pertaining to or like foam.

• foamlike, frothy, full of foam, bubbly
a liquid that is foamy has a mass of small bubbles on its surface.
something such as blossom or lace that is described as foamy is pale in colour and made up of many delicate parts or strands; a literary use.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] کفالود
[نساجی] کف مانند - کف دار - کف آلود

مترادف و متضاد

کف الود (صفت)
foamy, scummy, lathery, spumous, spumy, sudsy

bubbly


Synonyms: barmy, boiling, burbling, carbonated, creamy, ebullient, effervescent, fermented, fizzy, frothy, lathery, scummy, seething, simmering, spumescent, spumous, spumy, sudsy, yeasty


Antonyms: flat


جملات نمونه

1. foamy clusters of white flowers
خوشه های کف سان گل های سپید

2. the sea was stormy and foamy
دریا توفانی و کف آلود بود.

3. Whisk the egg whites until they are foamy but not stiff.
[ترجمه ترگمان]سفیده تخم مرغ را whisk تا خشک شوند اما خشک نمی شوند
[ترجمه گوگل]سفید کردن تخم مرغ را تا زمانی که فوم است، اما سفت نیست

4. Secondly, foamy plaster material was put into core box.
[ترجمه ترگمان]دوم، مصالح plaster به داخل جعبه اصلی ریخته شد
[ترجمه گوگل]دوم، مواد گچ فوم در جعبه هسته قرار داده شدند

5. It's foamy milk that you add to the coffee.
[ترجمه ترگمان]شیر کف آلود است که شما به قهوه اضافه می کنید
[ترجمه گوگل]این شیر فوم است که به قهوه اضافه می کنید

6. To agitate or stir until foamy.
[ترجمه ترگمان]به agitate یا stir تا آن که کف آلود باشد
[ترجمه گوگل]برای مخلوط کردن یا مخلوط کردن تا فوم

7. In Internet foamy 200 so hard when, everybody stayed.
[ترجمه ترگمان]در دنیای Internet ۲۰۰ خیلی سخت بود که همه ماندند
[ترجمه گوگل]در اینترنت فوم 200 خیلی سخت است، همه باقی مانده اند

8. All of these entities lack prominent foamy macrophages.
[ترجمه ترگمان]همه این اشخاص فاقد آب کف آلود برجسته هستند
[ترجمه گوگل]همه این اشخاص بدون ماکروفاژ فوم مشخص نیستند

9. Dr. Katzourakis and his colleagues discovered hundreds of foamy virus copies in the DNA of the two-toed sloth.
[ترجمه ترگمان]دکتر Katzourakis و همکارانش صدها نسخه از ویروس foamy را در DNA دو پا sloth کشف کردند
[ترجمه گوگل]دکتر Katzourakis و همکارانش صدها نسخه ویروس فوم را در DNA دوغاب کشف کردند

10. Beat the egg whites foamy and gradually add powdered sugar and vanilla sugar.
[ترجمه ترگمان]سفیده تخم مرغ را زد و کم کم پودر شکر و شکر را اضافه کرد
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم بذر تخم مرغ را فوم کنید و به تدریج شکر پودر و شکر وانیل را اضافه کنید

11. Is it foamy economy?
[ترجمه ترگمان]این اقتصاد کف آلود - ه؟
[ترجمه گوگل]آیا اقتصاد فوم است؟

12. Otherwise every traffic jam will gradually vanish beneath a rising tide of its own foamy output.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت همه مربا رفته رفته زیر ابره ای کف آلود خود ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، هر ترافیک به تدریج پس از افزایش جریان خروجی فوم خود، از بین می رود

13. In a cold production process, the well gets a high oil production with withdrawal of large amount of sand and formation of foamy oil.
[ترجمه ترگمان]در فرآیند تولید سرد، چاه نفت بالا می رود و میزان زیادی ماسه و ماسه در آن ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]در یک فرایند تولید سرد، خوب تولید نفت بالا با حذف مقدار زیادی از شن و تشکیل روغن فوم می شود

The sea was stormy and foamy.

دریا توفانی و کف‌آلود بود.


foamy clusters of white flowers

خوشه‌های کف‌سان گل‌های سپید



کلمات دیگر: