کلمه جو
صفحه اصلی

curie point


(فیزیک) نقطه ی کوری (دمایی که در آن خاصیت مغناطیسی جسم دگرگون می شود) (curie temperature هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

(فیزیک) نقطه‌ی کوری (دمایی که در آن خاصیت مغناطیسی جسم دگرگون می‌شود) (Curie temperature هم می‌گویند)


کوری نقطه


دیکشنری تخصصی

[شیمی] نقطه کورى (دمایی که در آن خاصیت مغناطیسی جسم دگرگون می شود) (temperature Curie هم می گویند) - نقطه کوری
[برق و الکترونیک] نقطه کوری دمایی که در بالاتر از آن ماده ی فرو مغناطیسی، حالت مغناطیسی خود را از دست می دهد .
[زمین شناسی] نقطه کوری دمایی که بالا تراز آن پایداری مغناطیسی ممکن نیست . دمایی که بالاتر از آن فعالیت گرمایی از نظم مغناطیسی خود انگیخته جلوگیری به عمل می آورد. به ویژه دمایی که در آن نمود فرومغناطیس از بین می رود و ماده به سادگی تبدیل به پارامغناطیس می شود. مقایسه شود با نقطه نیل. مترادف: دمای کوری.
[معدن] نقطه کوری (عمومی)

جملات نمونه

1. According to variable factors effecting temperature of lithologic Curie point, a method used to assent accuracy of Curie surface is given.
[ترجمه ترگمان]با توجه به عوامل متغیر موثر بر دما نقطه کوری، روشی که برای تایید صحت سطح کوری به کار می رود ارایه شده است
[ترجمه گوگل]با توجه به عوامل متغیر اثر دمای نقطه کوری لیتولوژیک، روش مورد استفاده برای تطابق صحت سطح کوری داده می شود

2. This paper reviews the latest development of high Curie point PTC ceramics and low temperature sintering of PT C ceramics.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی و بررسی آخرین توسعه سرامیک های اولیا و مربیان با دمای پایین و کاهش دمای پایین سرامیک PT C می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله آخرین پیشرفت های سرامیک نقطه کوری بالا PTC و سایش سرامیک PT C را بررسی می کند

3. A new method for determining Curie point of ferromagnetic minerals is introduced in this article.
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید برای تعیین نقطه کوری از مواد معدنی فرو مغناطیسی در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله یک روش جدید برای تعیین نقطه کوری مواد معدنی فرومغناطیسی معرفی شده است

4. Most cast iron has curie point at about 1 040K except austenitic cast iron and white cast iron, their thermal diffusivity is the minimum there.
[ترجمه ترگمان]بیشتر چدن دارای نقطه کوری در حدود ۱ ۰۴۰ K به جز چدن خاکستری آستنیتی و چدن سفید است که ضریب نفوذ گرمایی آن ها حداقل است
[ترجمه گوگل]اکثر چدن دارای نقطه کوره در حدود 040K است، به جز قلع آستنیتی و چدن سفید، میزان نفوذ حرارتی آنها حداقل است

5. The failure rate of PTC (Positive Temperature Coefficient) thermistor increases with Curie Point (T_c) of determined PTC material.
[ترجمه ترگمان]نرخ شکست رزیستور PTC (ضریب دمای مثبت)با نقطه کوری (T _ c)از متریال LNA تعیین شده افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]میزان شکست PTC (ضریب دما مثبت) ترمیستور با نقطه Curie (T_c) ماده PTC تعیین شده افزایش می یابد

6. One of the methods is attracted as it employs the magnetic material of low Curie point which is in response to the temperature change and thus able to de-ice automatically.
[ترجمه ترگمان]یکی از روش ها جذب شده است زیرا مواد مغناطیسی نقطه کوری کم را بکار می گیرد که در واکنش به تغییر دما و در نتیجه می تواند به طور خودکار یخ زدایی شود
[ترجمه گوگل]یکی از روش های جذب شده به عنوان مواد مغناطیسی نقطه کوری کم است که در پاسخ به تغییر دما است و بنابراین قادر به خنک کردن به طور خودکار

7. Magnetic properties indicate the transition from ferromagnetic to paramagnetic near the curie point, and exhibit the typical cluster glass characterization.
[ترجمه ترگمان]خواص مغناطیسی، انتقال از مغناطیس به پارامغناطیسی در نزدیکی نقطه کوری را نشان می دهد و مشخصه کلی شیشه خوشه را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]خواص مغناطیسی نشان دهنده انتقال از فرومغناطیسی به پارامغناطیس در نزدیکی نقطه کوره است و ویژگی مشخصه خوشه خوشه ای را نشان می دهد

8. When the ball falls, the timing can be started; when the ball reaches the curie point, the magnetic iron can be absorbed and the timing can be stopped.
[ترجمه ترگمان]وقتی توپ سقوط می کند زمان شروع می شود؛ وقتی توپ به نقطه کوری می رسد آهن مغناطیسی جذب می شود و زمان بندی می تواند متوقف شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که توپ می افتد، زمان می تواند شروع شود؛ زمانی که توپ به نقطه کوره می رسد، آهن مغناطیسی می تواند جذب شود و زمان می تواند متوقف شود

9. The transitional phase appeared when two ferroelectric powders with different Curie point were mixed and sintered together.
[ترجمه ترگمان]مرحله انتقالی زمانی ظاهر شد که دو پودر فرو الکتریک با نقطه کوری متفاوت با هم مخلوط و مخلوط شدند
[ترجمه گوگل]فاز انتقالی زمانی ظاهر شد که دو پودر الکترولیتی با نقطه کوری متفاوت مخلوط شده و با هم پخت شدند

10. The transitional phase appeared when two ferroelectric powders with different Curie point were and sintered together.
[ترجمه ترگمان]مرحله انتقالی زمانی ظاهر شد که دو پودر فرو الکتریک با نقطه کوری مختلف به هم متصل شدند
[ترجمه گوگل]فاز گذار زمانی ظاهر شد که دو پودر فریزر با نقطه کوری متفاوت و با یکدیگر پخت شدند

پیشنهاد کاربران

Curie point ( زمین شناسی )
واژه مصوب: نقطۀ کوری
تعریف: ← دمای کوری


کلمات دیگر: