کلمه جو
صفحه اصلی

amalgamation


معنی : ملقمه، امتزاج، امیزش، امیختگی
معانی دیگر : آمیخ، آمیزه، آمیخته، ادغام، ائتلاف، اختلاط، آمیزش، (شیمی) ملغمه، ملغمه سازی، (فلزشناسی) برون کشی فلز پربها از سنگ معدن

انگلیسی به فارسی

ادغام، امتزاج، امیزش، امیختگی، ملقمه


امیختگی، آمیزش، امتزاج، ملقمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act, process, or result of combining two or more, often disparate, things.

- The United States is an amalgamation of many different cultures.
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده ترکیبی از بسیاری از فرهنگ های مختلف است
[ترجمه گوگل] ایالات متحده آمیختن بسیاری از فرهنگ های مختلف است

• union; mixture

دیکشنری تخصصی

[معدن] ملقمهسازی (جدایش)

مترادف و متضاد

ملقمه (اسم)
amalgam, amalgamation

امتزاج (اسم)
synthesis, merger, fusion, amalgamation, intermixture

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

امیختگی (اسم)
blend, melange, amalgamation

جملات نمونه

1. the amalgamation of several large companies
ادغام چندین شرکت بزرگ

2. Amalgamation was the only alternative to going bankrupt.
[ترجمه ترگمان]Amalgamation تنها راه ورشکستگی بود
[ترجمه گوگل]ادغام تنها راه برای ورشکستگی بود

3. The association was formed by the amalgamation of several regional environmental organizations.
[ترجمه ترگمان]این انجمن توسط ادغام چندین سازمان زیست محیطی منطقه ای شکل گرفت
[ترجمه گوگل]این انجمن بوسیله ادغام چندین سازمان محیط زیستی تشکیل شده است

4. We look towards the amalgamation of some of the neighborhood factories.
[ترجمه ترگمان]به ادغام بعضی از کارخانه های مجاور نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به سمت ادغام برخی از کارخانه های محله نگاه می کنیم

5. Athletics South Africa was formed by an amalgamation of two organisations.
[ترجمه ترگمان]آفریقای جنوبی توسط ادغام دو سازمان تشکیل شد
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری آفریقای جنوبی توسط ادغام دو سازمان تشکیل شده است

6. The company began as an amalgamation of small family firms.
[ترجمه ترگمان]این شرکت شروع به ادغام شرکت های کوچک خانوادگی کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت به عنوان ادغام شرکت های کوچک خانوادگی آغاز شد

7. The aim of the amalgamation was a national red breed combining high milk production with good muscular development.
[ترجمه ترگمان]هدف از این ادغام، تولید یک نژاد قرمز ملی با ترکیب تولید شیر با رشد عضلانی خوب بود
[ترجمه گوگل]هدف از ادغام یک نژاد قرمز ملی بود که تولید شیر را با پیشرفت عضلانی خوب ترکیب می کرد

8. Amalgamation has been approached with caution, however, as it would hasten depopulation.
[ترجمه ترگمان]با این حال، amalgamation با احتیاط نزدیک شد
[ترجمه گوگل]با این وجود، ادغام با احتیاط در حال نزدیک شدن است، زیرا این امر موجب کاهش جمعیت می شود

9. The amalgamation has also helped Marsden tackle head-on the problem of cutting internal overheads.
[ترجمه ترگمان]این ادغام همچنین به حل مشکل سر حل مشکلات داخلی کمک کرده است
[ترجمه گوگل]این ادغام همچنین به Marsden کمک کرد تا مشکل برچیدن هزینه های داخلی را کاهش دهد

10. The adoption of sports ind ustrial amalgamation depends on the local industrial structure and resource.
[ترجمه ترگمان]اتخاذ ورزش از لحاظ ورزشی به ساختار و منابع صنعتی محلی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اتخاذ ادغام صنایع ورزشی وابسته به ساختار صنعتی و منابع محلی است

11. Leaderette: The cultural conflict and amalgamation of different regions resulted from the economic globalization makes the problem of cultural self-knowledge increasingly conspicuous.
[ترجمه ترگمان]Leaderette: مناقشه فرهنگی و ادغام مناطق مختلف منجر به جهانی شدن اقتصادی می شود که باعث می شود مساله خود دانش فرهنگی به طور فزاینده ای مشهود باشد
[ترجمه گوگل]Leaderette: درگیری فرهنگی و ادغام مناطق مختلف ناشی از جهانی شدن اقتصادی، مسئله خودآگاهی فرهنگی به طور فزاینده ای ظاهر می شود

12. After 1980s, the content amalgamation of professional and specialized subjects changed the opposability between them. The structure of teacher education cour. . .
[ترجمه ترگمان]پس از دهه ۱۹۸۰، ادغام محتوای موضوعات تخصصی و تخصصی فضای بازی بین آن ها را تغییر داد ساختار هنر آموزش معلم
[ترجمه گوگل]پس از دهه 1980، ترکیب محتوی موضوعات حرفه ای و تخصصی باعث مخالفت میان آنها شد ساختار آموزش معلم

13. Religion and art has the relation of amalgamation from each other.
[ترجمه ترگمان]دین و هنر رابطه ادغام از یکدیگر را دارند
[ترجمه گوگل]دین و هنر نسبت به هم آمدن از یکدیگر است

14. The amalgamation of SRS technique and real-time signal analysis technique gives birth to advanced shock test real-time control system and this system replaces quickly the common method and technique.
[ترجمه ترگمان]ادغام تکنیک SRS و تکنیک آنالیز سیگنال به زمان واقعی، سیستم کنترل بلادرنگ را به دنیا می آورد و این سیستم به سرعت روش و تکنیک متداول را جایگزین می کند
[ترجمه گوگل]ادغام تکنیک SRS و تکنیک تجزیه و تحلیل سیگنال در زمان واقعی، سیستم کنترل زمان واقعی کنترل شوک را به وجود می آورد و این سیستم به سرعت روش و تکنیک متداول را جایگزین می کند

the amalgamation of several large companies

ادغام چندین شرکت بزرگ


پیشنهاد کاربران

ادغام کردن ، مثلا ادغام چند نهاد یا سازمان

آمیخته، ملقمه، ترکیب

amalgamation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آمیختگی
تعریف: درهم آمیختن دو یا چند واژه و تبدیل شدن آنها به یک واژه

تلفیق


کلمات دیگر: