1. a long ton
تن بزرگ
2. come down on someone like a ton of bricks
(خودمانی) خشم خود را نشان دادن،(به خاطر عمل بدی که شده) کسی را سخت مواخذه کردن
3. gravel that pans out 40 ounces of gold to a ton
ریگی که هر تن آن 40 اونس طلا می دهد
4. The maximum load for this truck is ten ton.
[ترجمه ترگمان]حداکثر بار برای این کامیون ده تن است
[ترجمه گوگل]حداکثر بار برای این کامیون ده تن است
5. The ship has a cargo of about 200 ton.
[ترجمه ترگمان]این کشتی حامل محموله حدود ۲۰۰ تن است
[ترجمه گوگل]این کشتی حدود 200 تن وزن دارد
6. It will save a ton of money.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث صرفه جویی یک تن پول خواهد شد
[ترجمه گوگل]این یک تن از پول را ذخیره خواهد کرد
7. They use half a ton of coal every week.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر هفته نیمی از زغال سنگ را مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هر هفته از نیمی از زغال سنگ استفاده می کنند
8. The raw coal was quoted at $1per ton.
[ترجمه ترگمان]این زغال سنگ خام ۱ دلار به ازای هر تن گزارش شده است
[ترجمه گوگل]زغال سنگ خام به قیمت 1 دلار در هر بشکه رسیده است
9. We bought a ton of sand from the builders' merchant.
[ترجمه ترگمان]ما یه عالمه ماسه از the خریدیم
[ترجمه گوگل]ما یک تن از شن و ماسه را از معامله سازان خریداری کردیم
10. He came down on me like a ton of bricks.
[ترجمه ترگمان]او مثل یک تن آجر روی من آمد
[ترجمه گوگل]او مانند من یک تن از آجر به پایین آمد
11. They came down on him like a ton of bricks .
[ترجمه ترگمان]مانند یک تن آجر روی او فرود آمدند
[ترجمه گوگل]آنها مانند یک تن از آجر به او افتادند
12. This box weighs a ton.
[ترجمه ترگمان] این جعبه یه تن وزن داره
[ترجمه گوگل]این جعبه یک تن وزن دارد
13. The maximum load for this lorry is one ton.
[ترجمه ترگمان]حداکثر بار برای این کامیون یک تن است
[ترجمه گوگل]حداکثر بار برای این کامیون یک تن است
14. These cases weigh a ton .
[ترجمه ترگمان]این موارد یک تن وزن دارند
[ترجمه گوگل]این موارد یک تن وزن دارند
15. That bag of yours weighs a ton.
[ترجمه ترگمان] اون کیسه تو یه تن وزن داره
[ترجمه گوگل]این کیسه ی شما یک تن وزن دارد