1. You can't run off now, just when I need you!
[ترجمه طیبه مرادی] الان نمیتونی فرار کنی، درست وقتی که بهت احتیاج دارم.
[ترجمه عیسی قاسمی] الان نمی تونی در بری، اونم وقتی که من بهت احتیاج دارم
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی فرار کنی، فقط وقتی به تو احتیاج دارم!
[ترجمه گوگل]الان نمیتونم فرار کنم، فقط وقتی که بهت نیاز دارم
2. You must run off now. The rain is coming.
[ترجمه فاطمه رضائی] شما باید الان بروید. باران در راه است.
[ترجمه ترگمان]تو باید همین الان فرار کنی باران می بارد
[ترجمه گوگل]شما باید در حال حاضر اجرا کنید باران می آید
3. The last thing I'm going to do is run off with somebody's husband.
[ترجمه فاطمه رضائی] آخرین چیزی که می خواهم انجام دهم این است که با همسر کسی فرار کنم.
[ترجمه ترگمان]آخرین کاری که باید بکنم این است که با شوهر یکی فرار کنم
[ترجمه گوگل]آخرین چیزی که من می خواهم انجام دهم این است که با شوهر کسی کنار بیاید
4. The printer has run off 000 copies of the leaflet.
[ترجمه ترگمان]چاپگر ۰۰۰ نسخه از این نشریه را اجرا کرده است
[ترجمه گوگل]پرینتر 000 نسخه از جزوه را اجرا کرده است
5. Somebody has run off with my wallet.
[ترجمه ترگمان] یه نفر با کیف پولم فرار کرده
[ترجمه گوگل]کسی با کیف پول من فرار کرده است
6. My wife has run off with another man.
[ترجمه فاطمه رضائی] همسرم با مردی دیگر فرار کرده است.
[ترجمه ترگمان]زنم با یه مرد دیگه فرار کرده
[ترجمه گوگل]همسر من با یک مرد دیگر رفته است
7. You're too fat; try and run off all those excess pounds.
[ترجمه ترگمان]تو خیلی چاقی، سعی کن تمام آن pounds اضافی را از پا در بیاوری
[ترجمه گوگل]شما خیلی چاق هستید سعی کنید همه این پوند های اضافی را بردارید
8. The heats of the 200 metres will be run off tomorrow.
[ترجمه ترگمان]گرمای ۲۰۰ متر فردا از بین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]گرما از 200 متر فردا خاموش خواهد شد
9. The new scheme will run off with a lot of the taxpayer's money.
[ترجمه ترگمان]طرح جدید با مقدار زیادی از پول مالیات دهندگان قطع خواهد شد
[ترجمه گوگل]طرح جدید با مقدار زیادی پول مالیات دهندگان خاتمه خواهد یافت
10. If you want to run off a copy sometime today, you're welcome to.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید همین امروز یک کپی از آن را شروع کنید، به او خوش آمدید
[ترجمه گوگل]اگر امروز میخواهید یک کپی را اجرا کنید، به شما خوش آمد میگوییم
11. The heater will run off mains gas or bottled gas.
[ترجمه ترگمان]بخاری گاز و یا گاز بطری را خاموش می کند
[ترجمه گوگل]بخاری گاز یا گاز بطری را خاموش می کند
12. I'll run off a few more copies before the meeting.
[ترجمه ترگمان]قبل از جلسه چند نسخه دیگر از آن ها را انجام خواهم داد
[ترجمه گوگل]من قبل از جلسه چندین نسخه را اجرا خواهم کرد
13. Could you run off twenty copies of the agenda?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید بیست نسخه از دستور کار را اجرا کنید؟
[ترجمه گوگل]می توانید بیست کپی دستور کار را اجرا کنید؟
14. The treasurer had run off with the club's funds.
[ترجمه ترگمان]خزانه دار با پول های باشگاه فرار کرده بود
[ترجمه گوگل]خزانه دار با بودجه باشگاه خاتمه داد
15. He could run off a five-page essay in an hour.
[ترجمه ترگمان]تا یه ساعت دیگه می تونه یه مقاله پنج صفحه داشته باشه
[ترجمه گوگل]او در یک ساعت یک مقاله پنج صفحه ای را اجرا کرد
16. Because the early runoff of snow, heavy rains later in the year presented less threat of floods.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بارش اولیه بارش برف، باران های سنگین در اواخر سال منجر به تهدید کمتری از سیل ها شده بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که رواناب زود هنگام برف، باران های سنگین بعدا در سال تهدیدی کمتر از سیل بود
17. And among the likely Democratic runoff voters, only 1percent said they did not know of Morales.
[ترجمه ترگمان]و در بین رای دهندگان احتمالی دور دوم انتخابات تنها یک درصد گفته اند که آن ها از مورالس نمی دانستند
[ترجمه گوگل]و در میان رأی دهندگان احتمالی رقیب دموکرات، تنها 1 درصد گفتند که آنها از مورالس نمی دانند
18. In the runoff campaign both candidates used negative campaign tactics, personal attack and innuendo.
[ترجمه ترگمان]در مبارزات انتخاباتی، هر دو نامزد از تاکتیک انتخاباتی منفی، حمله شخصی و کنایه های نیشدار استفاده کردند
[ترجمه گوگل]در انتخابات دوران هر دو کاندید استفاده از تاکتیک های منفی، حمله شخصی و ناخوشایند بود
19. Nearly half the runoff came from Colorado and another third from Wyoming and Utah.
[ترجمه ترگمان]نزدیک به نیمی از رواناب از کلرادو و یک سوم دیگر از وایومینگ و یوتا می آمدند
[ترجمه گوگل]تقریبا نیمی از رواناب از کلرادو و یک سوم دیگر از وایومینگ و یوتا بود
20. The runoff is not as damaging to plants as sodium chloride, and the calcium may help bring down soil acidity.
[ترجمه ترگمان]آب روان به اندازه کلرید سدیم به گیاهان آسیب نمی رساند، و کلسیم ممکن است به کاهش اسیدیته خاک کمک کند
[ترجمه گوگل]رواناب به عنوان گیاه به عنوان کلرید سدیم تاثیر نمی گذارد و کلسیم می تواند باعث کاهش اسیدیته خاک شود
21. Soon however, she found a small stream carrying runoff from the previous rain.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی یک نهر کوچک که رواناب از باران قبلی را حمل می کرد را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]با این حال او به زودی یک جریان کوچکی را که از باران قبلی منتقل می شود پیدا کرد
22. Zyuganov, successful in forcing Yeltsin into a runoff, has seen his political fortunes slip recently.
[ترجمه ترگمان]Zyuganov، موفق در وادار کردن یلتسین، به دور دوم، ثروت سیاسی اش را اخیرا مشاهده کرده است
[ترجمه گوگل]Zyuganov، موفق به تحمیل یلتسین به یک روانپزشک، به تازگی شاهد شکاف سیاسی خود را
23. Sedimentrich runoff from logging, road building and real estate development has been filling the lake with nitrogen and phosphorous.
[ترجمه ترگمان]رواناب فاضلاب از درختان جنگل، ساخت جاده و توسعه املاک و مستغلات با نیتروژن و فسفر پر شده است
[ترجمه گوگل]رواناب Sedimentrich از ورود به سیستم، ساخت و ساز جاده و توسعه املاک و مستغلات پر کردن دریاچه با نیتروژن و فسفر است
24. If no one does win a majority, a runoff election will pit the two leaders two weeks after the vote count.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی اکثریت را برنده نشود، انتخابات دور دوم دو هفته پس از شمارش آرا دو رهبر خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر هیچکس اکثریت را به دست نیاورد، انتخابات دو جانبه دو رهبر را دو هفته پس از شمارش آرا به دست خواهد آورد
25. Playa lakes are depressional wetlands that collect water runoff during rainfall events.
[ترجمه ترگمان]دریاچه های Playa تالاب depressional هستند که رواناب آب را در طول حوادث بارش جمع می کنند
[ترجمه گوگل]دریاچه های پلایا تالاب های افقی هستند که روان آب را در حوضه بارندگی جمع آوری می کنند
26. The simulation of rainfall - runoff is an important part of hydrology simulation.
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی بارش - رواناب بخش مهمی از شبیه سازی هیدرولوژی است
[ترجمه گوگل]شبیه سازی بارش باران - رواناب بخش مهمی از شبیه سازی هیدرولوژی است
27. The runoff has the catabatic effect to acidification of water quality.
[ترجمه ترگمان]رواناب دارای تاثیر catabatic به اسیدی شدن کیفیت آب هستند
[ترجمه گوگل]رواناب اثر کتاباتیک را برای اسیدی کردن کیفیت آب دارد
28. In the east, the water is mainly oceanic with relatively minor dilution from direct monsoonal rainfall and runoff from small streams.
[ترجمه ترگمان]در شرق، آب به طور عمده با رقیق سازی نسبتا کم ناشی از بارش باران مستقیم و رواناب از نهره ای کوچک در ارتباط است
[ترجمه گوگل]در شرق، آب عمدتا اقیانوسی است با رقیق نسبتا جزئی از بارندگی های مصنوعی مستقیم و رواناب از جریان های کوچک
29. Federal and state engineers are seeking way to capture and treat the contaminated runoff.
[ترجمه ترگمان]مهندسان فدرال و ایالتی به دنبال راه دستگیری و درمان آب های آلوده هستند
[ترجمه گوگل]مهندسان فدرال و ایالتی در حال تلاش برای گرفتن و درمان روان آلوده هستند
30. Although the concentrated granules will burn any plants they touch, the diluted runoff is beneficial and provides fertilizer to plant roots.
[ترجمه ترگمان]با اینکه دانه های متمرکز هر گونه گیاهی را که لمس می کنند، می سوزانند، آب های رقیق و رقیق مفید است و کود شیمیایی را برای ریشه های گیاه فراهم می کند
[ترجمه گوگل]اگر چه گرانولهای متمرکز هر گیاهی را لمس می کنند، رطوبت رطوبت مفید است و کود را برای ریشه گیاهان فراهم می کند