کلمه جو
صفحه اصلی

dyes

انگلیسی به فارسی

رنگ ها، رنگ، رنگ زنی، رنگ کردن


جملات نمونه

1. dyes that level readily
رنگ هایی که به آسانی به طور یکدست پخش می شوند

2. wool dyes readily with acid dyes
پشم با رنگ های اسیدی به آسانی رنگ می شود.

3. genuine persian rugs are made with vegetable dyes
فرش های اصیل ایرانی را با رنگ گیاهی می سازند.

پیشنهاد کاربران

رنگ کردن، رنگ زنی

She certainly dyes her hair
او حتما موهایش را رنگ کرده

رنگ آمیزی سلول ها

رنگرزی


کلمات دیگر: