کلمه جو
صفحه اصلی

magnanimously


بزرگوارانه، با علو طبع، با استغنای طبع، از روی آقا منشی

انگلیسی به فارسی

بزرگوار


انگلیسی به انگلیسی

• nobly, generously, unselfishly

جملات نمونه

1. he forgave my offences magnanimously
او با بزرگواری گناهان مرا بخشید.

2. "The best man won, " he said, magnanimously conceding defeat.
[ترجمه ترگمان]او با بزرگواری شکست را شکست و گفت: \" بهترین مرد پیروز شد \"
[ترجمه گوگل]او گفت، 'بهترین مرد برنده شد،' شکست ناپذیری به دست آورد

3. Magnanimously, I jumped in and offered to pay the discount difference so that my dining friend would not feel cheated.
[ترجمه ترگمان]من از جا پریدم و پیشنهاد تخفیف دادم تا دوست ناهار خوری من احساس خیانت نکند
[ترجمه گوگل]Magnanimously، من پرید و پیشنهاد پرداخت اختلاف تخفیف به طوری که دوست ناهار خوری من احساس نمی تقلب

4. "Dude, " said Hayes magnanimously, clapping his back. "It was cool. I wasn't mad.
[ترجمه ترگمان]هایس با بزرگواری پشت به او زد و گفت: \" Dude، باحال بود دیوونه نشدم
[ترجمه گوگل]'عزیزم،' هیس به طرز محکمی گفت، پشت سرش را تکان داد 'باحال بود من دیوانه نبودم

5. Baichun Zheng also put his hand magnanimously.
[ترجمه ترگمان]ژنگ نیز با بزرگواری دستش را به سوی او دراز کرد
[ترجمه گوگل]Baichun Zheng نیز دست خود را با احتیاط انجام داد

6. Right before his execution, he magnanimously and proudly declared, 'What have I learned from reading the books of sages?
[ترجمه ترگمان]با بزرگواری و با افتخار گفت: درست قبل از اعدام، من از خواندن کتاب های of چه یاد گرفته ام؟
[ترجمه گوگل]درست قبل از اعدام او با احتیاط و با افتخار اظهار داشت: 'از کتاب خوانی ها یاد گرفتم؟

7. Magnanimously, he forgave all those who had harmed him.
[ترجمه ترگمان]او همه کسانی را که به او صدمه زده بودند بخشید
[ترجمه گوگل]به شدت از همه کسانی که به او آسیب رسانده است، بخشوده است

8. Instead, she acted magnanimously like a goddess of beauty who understands and forgives her followers' jealousy.
[ترجمه ترگمان]در عوض، او با بزرگواری مانند یک الهه زیبایی رفتار کرد که درک می کند و حسادت پیروانش را می بخشد
[ترجمه گوگل]در عوض، او به طرز وحشیانه ای مانند الهه زیبایی عمل کرد که حسادت پیروانش را درک می کند و ببخشد

9. "You were right, and we were wrong," he said magnanimously.
[ترجمه ترگمان]او با بزرگواری گفت: \" تو درست می گفتی، و ما اشتباه می کردیم \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما درست بود، و ما اشتباه کردیم '

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

11. We all lie at one time or the other, impulsively or intentionally, magnanimously or maliciously. We lie in personal relationships, social conversations, work places for good or bad reasons. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]همه ما در یک زمان دروغ می گوییم، یا به طور آنی یا عمدا یا با بزرگواری یا maliciously ما در روابط شخصی، گفتگوی اجتماعی، محل کار به دلایل خوب یا بد زندگی می کنیم دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]همه ما در یک زمان و یا در دیگری دروغ می گویند، عمدا، عمیق یا مخرب ما در روابط شخصی، مکالمات اجتماعی، مکان های کاری به دلایل خوب یا بد دروغ می گوییم دکتر T P Chia

12. The husbands had won the victory over the wives, but the vanquished magnanimously provided the crown.
[ترجمه ترگمان]شوهران بر the پیروز شده بودند، اما با بزرگواری تاج را به دست آورده بودند
[ترجمه گوگل]شوهران پیروزی بر همسران خود را به دست آورده بودند، اما برتری را به وجد آوردند تاج و تخت

13. It was either accepting this negotiated peace that Germany was magnanimously offering them, or going on with the war and being totally defeated.
[ترجمه ترگمان]یا پذیرفتن این صلح مذاکره شده بود که آلمان با بزرگواری آن ها را عرضه می کرد، یا با جنگ می رفت و کاملا شکست خورده بود
[ترجمه گوگل]این یا پذیرش این صلح مذاکره شده بود که آلمان به شدت به آنها پیشنهاد داد، یا به جنگ ادامه داد و کاملا شکست خورد

14. They are better women than I, " she replied, magnanimously sticking to her resolve. "
[ترجمه ترگمان]او با بزرگواری به عزم خود چسبیده بود و پاسخ داد: \" آن ها زنان بهتری نسبت به من هستند
[ترجمه گوگل]آنها زنان بهتر از من هستند، 'او پاسخ داد، با احتیاط به حل و فصل او چسبیده است '


کلمات دیگر: