کلمه جو
صفحه اصلی

hand to mouth


بخور و نمیر، به قدر سد جوع، دست بدهان، محتاج، گنجشک روزی

انگلیسی به فارسی

دست بدهان، (مجازا) محتاج، گنجشک روزی


دست به دهان، دست بدهان، محتاج، گنجشک روزی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: offering or providing only the barest necessities.

- Her wages allowed only a hand-to-mouth existence.
[ترجمه ترگمان] دست مزد او فقط به وجود یک دست اجازه می داد
[ترجمه گوگل] حقوق و دستمزد او تنها یک دست به دهان اجازه داده شد

• a hand-to-mouth existence is a way of life in which you have hardly enough food or money to live on.

جملات نمونه

1. his hand-to-mouth income would preclude marriage
درآمد بخور و نمیر به او اجازه ی زن گرفتن نمی داد.

2. We lived from hand to mouth, never knowing where the next meal was coming from.
[ترجمه ترگمان]ما از یک دست تا دهان زندگی می کردیم و نمی دانستیم که غذای بعدی از کجا می اید
[ترجمه گوگل]ما از دست تا دهان زندگی می کردیم، هرگز نمی دانستیم که کی غذای بعدی از آن می آید

3. Teacher To live from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]معلم برای زندگی کردن از دست به دهان
[ترجمه گوگل]معلم برای زندگی از دست به دهان

4. He lived from hand to mouth making instant resolves every time he opened his mail.
[ترجمه ترگمان]هر بار که he را باز می کرد، دست به دهان می برد
[ترجمه گوگل]او از هر وقت دستانش را باز کرد، از هرزگی به دهان رسید

5. They live hand to mouth and get no pension or help off the state.
[ترجمه ترگمان]آن ها دست به دهان می گذارند و هیچ مستمری دریافت نمی کنند و یا به دولت کمک نمی کنند
[ترجمه گوگل]آنها دست به دهان می زنند و هیچ گونه حقوق بازنشستگی یا کمک به دولت ندارند

6. They live respectably from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دو تن به نحو آبرومندی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از دست به دهان به طور قابل توجهی زندگی می کنند

7. They lived form hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]آن ها دست به دست هم دادند تا دهانشان را ببندد
[ترجمه گوگل]آنها از دست چپ به دهان درآمدند

8. They always lived from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]همیشه از دست دادن به دهان زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها همیشه از دست تا دهان زندگی می کردند

9. In the old days they lived from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]در روزگار قدیم از دست به دهان زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]در روزهای گذشته آنها از دست تا دهان زندگی می کردند

10. He lived from hand to mouth because of his incapacity to work.
[ترجمه ترگمان]او به دلیل عدم صلاحیت خود در کار، از دست تا دهان زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او از دست به دهان به دلیل ناتوانی در کارش زندگی می کرد

11. During the famine the people lived from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]در مدت قحطی، مردم از دست تا دهان زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]در طول قحطی مردم از دست تا دهان زندگی می کردند

12. They live from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان] اونا از دست دادن به دهان زندگی میکنن
[ترجمه گوگل]آنها از دست به دهان زندگی می کنند

13. In early days, many people live from hand to mouth.
[ترجمه ترگمان]در روزه ای اول، بسیاری از مردم از دست تا دهان زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]در اوایل روز، بسیاری از مردم از دست به دهان زندگی می کنند

14. These people live from hand to mouth on berries and roots.
[ترجمه ترگمان]این افراد از دست تا دهان بر روی توت ها و ریشه ها زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]این افراد از دست به دهان در انواع توت ها و ریشه ها زندگی می کنند

پیشنهاد کاربران

I live a hand to mouth life
با حقوق بخور نمیر زندگی را میچرخانم


کلمات دیگر: