کلمه جو
صفحه اصلی

kick one's heels


وقت گذرانی کردن، وقت را به بطالت گذراندن

انگلیسی به فارسی

پاشیدن یک پاشنه


انگلیسی به انگلیسی

• pass the time in a purposeless manner; wait aimlessly or hopelessly; be kept waiting


کلمات دیگر: