هنرور، پیشه ور، صنعتکار، صنعتگر
handicraftsman
هنرور، پیشه ور، صنعتکار، صنعتگر
انگلیسی به فارسی
دستیار
انگلیسی به انگلیسی
• one who is skilled in creating things by hand
جملات نمونه
1. Mozi is the young handicraftsman and small producer's representative, is actually a giant.
[ترجمه ترگمان]\"Mozi\"، handicraftsman جوان و نماینده تولید کننده کوچک، واقعا یک غول است
[ترجمه گوگل]موزی جوان صنایع دستی و نماینده تولید کننده کوچک است، در واقع غول پیکر است
[ترجمه گوگل]موزی جوان صنایع دستی و نماینده تولید کننده کوچک است، در واقع غول پیکر است
2. The village handicraftsman lost their previous independence of the form of operation, they attached to the buyer-up directly or indirectly in many ways, such as capitals, materials and market.
[ترجمه ترگمان]روستای village استقلال پیشین خود را از قالب عملیات از دست داد، آن ها به طور مستقیم یا غیرمستقیم به بسیاری از راه ها مانند سرمایه، مواد و بازار وابسته بودند
[ترجمه گوگل]صنایع دستی روستا استقلال قبلی خود را از نوع عملیات از دست داده اند، آنها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق بسیاری از سرمایه گذاران، مواد و بازار به خریدار متصل می شوند
[ترجمه گوگل]صنایع دستی روستا استقلال قبلی خود را از نوع عملیات از دست داده اند، آنها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق بسیاری از سرمایه گذاران، مواد و بازار به خریدار متصل می شوند
3. In the Venice window's handicraftsman, is this kind of crowd of inconceivable brave.
[ترجمه ترگمان]در the پنجره ونیز، این نوع جمعیتی از شجاعت غیرقابل تصور است
[ترجمه گوگل]در صنایع دستی پنجره پنجره ونیز، این نوع جمعیت از شجاعت غیر قابل تصور است
[ترجمه گوگل]در صنایع دستی پنجره پنجره ونیز، این نوع جمعیت از شجاعت غیر قابل تصور است
4. In the picture all procedures need the handicraftsman purify it, and its color only involves black, white, ashy accent, therefore the folk and the style of archaize perform well.
[ترجمه ترگمان]در تصویر همه روندها نیاز به تصفیه کامل دارد و رنگ آن فقط شامل لهجه سیاه، سفید، خاکستری، و بنابراین مردم و سبک archaize به خوبی عمل می کنند
[ترجمه گوگل]در تصویر، تمام روش ها نیاز به تمیز کردن دستیار دارد و رنگ آن فقط شامل سیاه و سفید، سفید و زرد است، بنابراین قوم و سبک آر بایز خوب عمل می کنند
[ترجمه گوگل]در تصویر، تمام روش ها نیاز به تمیز کردن دستیار دارد و رنگ آن فقط شامل سیاه و سفید، سفید و زرد است، بنابراین قوم و سبک آر بایز خوب عمل می کنند
5. Cause Paris rebellion take the handicraftsman and the merchant as representative's common people social stratum's dissatisfaction to be frequent.
[ترجمه ترگمان]علت شورش اهالی پاریس handicraftsman و بلورفروش را به عنوان نماینده مشترک توده مردم، نارضایتی جامعه را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]به دلیل شورش پاریس صنایع دستی و بازرگان به عنوان افراد معمولی نماینده، نارضایتی اوضاع اجتماعی به مکرر می رسد
[ترجمه گوگل]به دلیل شورش پاریس صنایع دستی و بازرگان به عنوان افراد معمولی نماینده، نارضایتی اوضاع اجتماعی به مکرر می رسد
6. No matter being scholar, is still peasant and handicraftsman, they flow to everywhere, seek for better development.
[ترجمه ترگمان]هیچ مهم نیست که دانشمند باشد، هنوز هم روستایی و handicraftsman است، به همه جا می رود، دنبال توسعه بهتر می گردد
[ترجمه گوگل]بدون توجه به علم، هنوز دهقان و صنایع دستی است، آنها به همه جا می روند، به دنبال توسعه بهتر هستند
[ترجمه گوگل]بدون توجه به علم، هنوز دهقان و صنایع دستی است، آنها به همه جا می روند، به دنبال توسعه بهتر هستند
7. The powers of son also in now encounter to weaken, have arisen scholar, peasant and handicraftsman flow.
[ترجمه ترگمان]قدرت پسر نیز در حال حاضر با ضعیف شدن، یک عالم، جریان روستایی و handicraftsman به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]قدرت های پسر هم اکنون در معرض تضعیف قرار گرفته اند و موجب شده است که دانشمندان، دهقانان و صنایع دستی وارد شوند
[ترجمه گوگل]قدرت های پسر هم اکنون در معرض تضعیف قرار گرفته اند و موجب شده است که دانشمندان، دهقانان و صنایع دستی وارد شوند
8. China Baoji folk handicraft, Papercut, Characters series, Four blessing has descended upon the house, handicraftsman created.
[ترجمه ترگمان]چینی Baoji، handicraft، Papercut، سریال شخصیت ها، چهار دعای خیر، بر روی خانه فرود آمد و handicraftsman خلق شد
[ترجمه گوگل]چینی صنایع دستی Baoji، Papercut، سری کاراکتر، چهار برکت بر روی خانه فرود آمد، صنایع دستی ایجاد شد
[ترجمه گوگل]چینی صنایع دستی Baoji، Papercut، سری کاراکتر، چهار برکت بر روی خانه فرود آمد، صنایع دستی ایجاد شد
کلمات دیگر: