روشنگر، نشان دهنده، توضیح دهنده، تصویر کش
illustrator
روشنگر، نشان دهنده، توضیح دهنده، تصویر کش
انگلیسی به فارسی
توضیح دهنده،نشان دهنده،تصویر کش
تصویرگر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: an artist who produces illustrations, as for books or advertisements.
• artist who illustrates; one who explains
an illustrator is an artist who draws pictures and diagrams for books and magazines.
an illustrator is an artist who draws pictures and diagrams for books and magazines.
مترادف و متضاد
artist
Synonyms: cartoonist
جملات نمونه
1. He is well - known as an illustrator of children's books.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک تصویرگر کتاب کودکان شناخته شده است
[ترجمه گوگل]او به خوبی به عنوان یک تصویرگر کتابهای کودکان شناخته می شود
[ترجمه گوگل]او به خوبی به عنوان یک تصویرگر کتابهای کودکان شناخته می شود
2. There's no one to touch him as an illustrator of children's books.
[ترجمه گوگل] هیچ کس او را به عنوان یک تصویرگر کتابهای کودکان لمس نکرده است.
[ترجمه ترگمان]کسی نیست که او را به عنوان یک نقاش از کتاب های کودکان لمس کند[ترجمه گوگل]هیچ کس او را به عنوان یک تصویرگر کتابهای کودکان لمس نکرده است
3. The whole business of colour is one that Illustrator 88 addresses in greater detail than any other current package we've seen.
[ترجمه ترگمان]کل تجارت رنگ یکی از addresses است که در تمام جزئیات بیشتر از هر بسته نرم افزاری دیگری که دیده بودیم، استفاده می شود
[ترجمه گوگل]کل کسب و کار رنگی یکی از آن است که Illustrator 88 با جزئیات بیشتر از هر بسته دیگر که ما مشاهده کرده ایم آدرس آنها را نشان میدهد
[ترجمه گوگل]کل کسب و کار رنگی یکی از آن است که Illustrator 88 با جزئیات بیشتر از هر بسته دیگر که ما مشاهده کرده ایم آدرس آنها را نشان میدهد
4. Jane was an illustrator, journalist, writer of cheap science fiction and adventure novels.
[ترجمه ترگمان]جین یک تصویرگر، روزنامه نگار، نویسنده داستان های علمی تخیلی ارزان قیمت و رمان های ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل]جین یک تصویرگر، روزنامه نگار، نویسنده علمی تخیلی ارزان و رمان های ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل]جین یک تصویرگر، روزنامه نگار، نویسنده علمی تخیلی ارزان و رمان های ماجراجویی بود
5. Overall, the changes made to Illustrator in order to create the new version are both sensible and beneficial.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، تغییرات ایجاد شده برای ایجاد نسخه جدید هم معقول و هم مفید هستند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تغییرات ایجاد شده در Illustrator برای ایجاد نسخه جدید هر دو منطقی و سودمند هستند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تغییرات ایجاد شده در Illustrator برای ایجاد نسخه جدید هر دو منطقی و سودمند هستند
6. Martin Sharp's ability as an illustrator and former Oz co-editor, made him the art director.
[ترجمه ترگمان]توانایی مارتین شارپ به عنوان یک تصویرگر و دستیار سابق این شرکت، او را به عنوان مدیر هنری منصوب کرد
[ترجمه گوگل]توانایی مارتین شارپ به عنوان یک تصویرگر و سردبیر سابق اوز، او را هنرپیشه کرد
[ترجمه گوگل]توانایی مارتین شارپ به عنوان یک تصویرگر و سردبیر سابق اوز، او را هنرپیشه کرد
7. The author and illustrator wanted to collaborate on a book for children.
[ترجمه ترگمان]نویسنده و تصویرگر قصد دارند با یک کتاب برای کودکان هم کاری کنند
[ترجمه گوگل]نویسنده و تصویرساز خواستار همکاری در یک کتاب برای کودکان شد
[ترجمه گوگل]نویسنده و تصویرساز خواستار همکاری در یک کتاب برای کودکان شد
8. It's by Bill Sanderson, the famous illustrator, so I ought to feel chuffed as well.
[ترجمه ترگمان]از طرف بیل Sanderson، نقاش معروف معروف است، بنابراین من هم باید احساس chuffed را داشته باشم
[ترجمه گوگل]این توسط بیل ساندرسون، تصویرگر مشهور است، بنابراین من نیز باید احساس راحتی کنم
[ترجمه گوگل]این توسط بیل ساندرسون، تصویرگر مشهور است، بنابراین من نیز باید احساس راحتی کنم
9. She was given the £795 watercolour by illustrator Michael Frith as a present for opening the fair.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان هدیه برای افتتاح نمایشگاه به مبلغ ۷۹۵ میلیون پوند به مایکل فریت داده شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک هنرمند، مایکل فریت، برای نمایش آثار هنری، آبرنگ 795 پوند را به عنوان هدیه دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک هنرمند، مایکل فریت، برای نمایش آثار هنری، آبرنگ 795 پوند را به عنوان هدیه دریافت کرد
10. Nearby is a large painting by famed American illustrator Norman Rockwell of two astronauts suiting up for the first flight of the in 196
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی همان نزدیکی یک نقاشی بزرگ با نام نورمن راکول دو فضانورد که برای اولین پرواز در ۱۹۶ ران تنظیم شده بودند، وجود دارد
[ترجمه گوگل]نزدیک به نقاشی بزرگ توسط Norman راکول، مشهور آمریکایی از دو فضانورد است که برای اولین پرواز 196 ساله
[ترجمه گوگل]نزدیک به نقاشی بزرگ توسط Norman راکول، مشهور آمریکایی از دو فضانورد است که برای اولین پرواز 196 ساله
11. He is a famous Romanian cartoonist, illustrator and art editor.
[ترجمه ترگمان]او یک کاریکاتوریست، تصویرگر و ویراستار هنر رومانیایی است
[ترجمه گوگل]او یک کارتونیست معروف رومانیایی، تصویرگر و ویرایشگر هنری است
[ترجمه گوگل]او یک کارتونیست معروف رومانیایی، تصویرگر و ویرایشگر هنری است
12. So, I am the illustrator of the first three volumes were positioning.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، من the از سه جلد اول موقعیت یابی بودم
[ترجمه گوگل]بنابراین من تصویرگر سه جلد اول بودم
[ترجمه گوگل]بنابراین من تصویرگر سه جلد اول بودم
13. Landscape Graphic Illustrator With strong graphic presentation capability in hand drawing and computer illustration required for expanding multidisciplinary design studio in shanghai.
[ترجمه ترگمان]کلمات Illustrator منظره ای با قابلیت ارائه گرافیکی قوی در طراحی دستی و تصویرسازی کامپیوتری مورد نیاز برای توسعه استودیوی طراحی چند رشته ای در شانگهای
[ترجمه گوگل]Illustrator چشم انداز گرافیک با قابلیت نمایش گرافیکی قوی در نقاشی دست و تصویر کامپیوتری مورد نیاز برای گسترش استودیوی طراحی چند بعدی در شانگهای مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]Illustrator چشم انداز گرافیک با قابلیت نمایش گرافیکی قوی در نقاشی دست و تصویر کامپیوتری مورد نیاز برای گسترش استودیوی طراحی چند بعدی در شانگهای مورد نیاز است
14. Make sure everything we talk in Illustrator is in pixels.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که هر چیزی که در کتاب Illustrator صحبت می کنیم به نقطه رسیده است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که همه چیزهایی که در Illustrator صحبت می کنیم در پیکسل هاست
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که همه چیزهایی که در Illustrator صحبت می کنیم در پیکسل هاست
پیشنهاد کاربران
تصویرگر ( کتاب و . . . )
نام نرم افزار گرافیکی
خالق تصویر
illustrator ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: مصورساز
تعریف: هنرمندی که حرفۀ او مصور کردن کتاب است
واژه مصوب: مصورساز
تعریف: هنرمندی که حرفۀ او مصور کردن کتاب است
کلمات دیگر: