(مجازی) همراه، ملازم (handmaid هم می گویند)، (قدیمی) کلفت، ندیمه، کنیز، کلفت، خدمتگار
handmaiden
(مجازی) همراه، ملازم (handmaid هم می گویند)، (قدیمی) کلفت، ندیمه، کنیز، کلفت، خدمتگار
انگلیسی به فارسی
کلفت ،کنیز،خدمتگار
دستیار
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a handmaid.
• female servant, maid
a handmaiden or a handmaid is a female servant; an old-fashioned use.
a handmaiden or handmaid is also something which plays a lesser but important supporting role to something else.
a handmaiden or a handmaid is a female servant; an old-fashioned use.
a handmaiden or handmaid is also something which plays a lesser but important supporting role to something else.
جملات نمونه
1. law is the handmaiden of justice
قانون ملازم عدالت است.
2. The fear is that science could become the handmaiden of industry.
[ترجمه ترگمان]ترس این است که علم می تواند به خدمت صنعت درآید
[ترجمه گوگل]ترس این است که علم میتواند دستیار صنعتی شود
[ترجمه گوگل]ترس این است که علم میتواند دستیار صنعتی شود
3. Mathematics was once dubbed the handmaiden of the sciences.
[ترجمه ترگمان]ریاضیات زمانی به خدمت علوم رسید
[ترجمه گوگل]ریاضیات بعدها به عنوان دستیار علوم شناخته شد
[ترجمه گوگل]ریاضیات بعدها به عنوان دستیار علوم شناخته شد
4. Science must not become the handmaiden of the state.
[ترجمه ترگمان]علم نباید به خدمت دولت درآید
[ترجمه گوگل]علم نباید دستیار دولت شود
[ترجمه گوگل]علم نباید دستیار دولت شود
5. His historical sweep made necessity appear as the handmaiden of the statesman's perception.
[ترجمه ترگمان]حرکت تاریخی او به منزله خدمت نظام سیاسی به شمار می آمد
[ترجمه گوگل]پیروی تاریخی او ضرورت را به عنوان دستیار ادراک دولت شناختی به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]پیروی تاریخی او ضرورت را به عنوان دستیار ادراک دولت شناختی به نمایش گذاشت
6. Theology should be the handmaiden of ethics.
[ترجمه ترگمان]الهیات باید به خدمت اخلاق باشد
[ترجمه گوگل]کلیسا باید دستیار اخلاق باشد
[ترجمه گوگل]کلیسا باید دستیار اخلاق باشد
7. Her Highness commands you to take her handmaiden with you.
[ترجمه ترگمان]حضرت اشرف به شما دستور می دهد که خدمتکار او را با خودتان ببرید
[ترجمه گوگل]وزیر او دستور می دهد که با همسر خود تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]وزیر او دستور می دهد که با همسر خود تماس بگیرید
8. She was too young to be setting herself up as the devoted handmaiden to the great man.
[ترجمه ترگمان]او جوان تر از آن بود که خود را به عنوان خدمتکار فدا کردن به مرد بزرگ آماده کند
[ترجمه گوگل]او خیلی جوان بود تا خودش را به عنوان یک دستیار اختصاص داده شده به مرد بزرگ تنظیم کند
[ترجمه گوگل]او خیلی جوان بود تا خودش را به عنوان یک دستیار اختصاص داده شده به مرد بزرگ تنظیم کند
9. We have traced her history from the great goddesses of the pre-patriarchal period, especially Inanna and her handmaiden, Lilith.
[ترجمه ترگمان]ما تاریخچه او را از الهه های بزرگ دوره پیش از سالار، به خصوص اینانا و handmaiden، لیلیث رد کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما تاریخ خود را از الهه های بزرگ دوران قبل از پدرسالار، به ویژه Inanna و دستیار او، Lilith، ردیابی کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما تاریخ خود را از الهه های بزرگ دوران قبل از پدرسالار، به ویژه Inanna و دستیار او، Lilith، ردیابی کرده ایم
10. St. Thomas Aquinas believed that reason should serve as the handmaiden of faith.
[ترجمه ترگمان]سنت توماس آکویناس معتقد بود که عقل باید به عنوان خدمت دین خدمت کند
[ترجمه گوگل]سنت توماس آکویناس معتقد بود که دلیل باید به عنوان دستیار ایمان باشد
[ترجمه گوگل]سنت توماس آکویناس معتقد بود که دلیل باید به عنوان دستیار ایمان باشد
11. Science had always been and continued to remain the handmaiden of the great Eastern religions.
[ترجمه ترگمان]علم همیشه در خدمت مذاهب بزرگ شرقی بود
[ترجمه گوگل]علم همیشه به عنوان دستیار ادیان شرقی بزرگ باقی مانده است
[ترجمه گوگل]علم همیشه به عنوان دستیار ادیان شرقی بزرگ باقی مانده است
12. And there are the sort of goddesses or Aeolus of wind and handmaiden for Venus herself.
[ترجمه ترگمان]و در آنجا نوعی الهه یا Aeolus باد و خدمت برای ونوس وجود دارد
[ترجمه گوگل]و نوع الهه و یا Aeolus از باد و دستیار برای خود ونوس وجود دارد
[ترجمه گوگل]و نوع الهه و یا Aeolus از باد و دستیار برای خود ونوس وجود دارد
13. The fund acted far too long as a creditor collection agency, a defender of the dollar as the sole reserve currency and even as a handmaiden to US sectoral interests in trade policy.
[ترجمه ترگمان]این صندوق به اندازه یک آژانس جمع آوری بستانکار، مدافع دلار به عنوان تنها ارز ذخیره و حتی در خدمت منافع بخشی ایالات متحده در سیاست تجاری عمل کرده است
[ترجمه گوگل]این صندوق بیش از پیش به عنوان یک موسسه جمع آوری بدهکار، مدافع دلار به عنوان تنها ارز ذخیره شده و حتی به عنوان دستیار منافع بخش های ایالات متحده در سیاست تجاری عمل کرد
[ترجمه گوگل]این صندوق بیش از پیش به عنوان یک موسسه جمع آوری بدهکار، مدافع دلار به عنوان تنها ارز ذخیره شده و حتی به عنوان دستیار منافع بخش های ایالات متحده در سیاست تجاری عمل کرد
Law is the handmaiden of justice.
قانون ملازم عدالت است.
کلمات دیگر: