کلمه جو
صفحه اصلی

handwritten


(نوشته شده با دست ) خطی، دست نوشته، دست نگاشته، دست نگاشته a handwritten book کتاب خطی

انگلیسی به فارسی

(نوشته شده با دست ) خطی، دستنوشته، دست نگاشته


دست نویس، با خط خود نوشتن، با دست نوشتن، دستخط کردن، نسخه خطی تهیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• written by hand
a piece of writing that is handwritten is one that has been written using a pen or pencil rather than a typewriter or other machine.

مترادف و متضاد

in manuscript


Synonyms: in writing, transcribed


جملات نمونه

a handwritten book

کتاب خطی


1. a handwritten book
کتاب خطی

2. a handwritten text
نسخه ی خطی

3. this handwritten koran is our family heirloom
این قرآن خطی یادگار خانوادگی ما است.

4. Letters of application must be handwritten.
[ترجمه ترگمان]نامه های درخواست باید دست نوشته باشند
[ترجمه گوگل]نامه های کاربردی باید به صورت دست نوشته باشند

5. Having to type up my handwritten work was a real grind.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم تایپ نامه هام رو تایپ کنم یه آسیاب بادی واقعی بود
[ترجمه گوگل]لازم به تایپ کردن کار دست نوشته من اصیل واقعی بود

6. The letter was handwritten, in a hasty, barely decipherable scrawl.
[ترجمه ترگمان]نامه ای با خط درشت و شتا بزده و به زحمت روی خط خرچنگ قورباغه ای نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]این نامه دست نوشته بود، در یک تکه تکه تکه تکه شده، به سختی کشف شد

7. The letter was handwritten in black ink.
[ترجمه ترگمان]نامه ای با جوهر مشکی نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]این نامه در جوهر سیاه نوشته شده است

8. Her handwritten notes were interspersed throughout the text.
[ترجمه ترگمان]یادداشت های دست نویس او در سراسر متن گنجانده شده بودند
[ترجمه گوگل]یادداشت های دست نویس او در متن متنوع بود

9. Handwritten signs in the restaurant are a no-no.
[ترجمه ترگمان]تابلوهای راهنما در رستوران شماره یک نیستند
[ترجمه گوگل]نشانه های دست نوشته در رستوران هیچ خبری نیست

10. After studying the handwritten pages, Dalzell reached for his phone.
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه صفحات دست نویس را بررسی کرد، Dalzell برای تلفنش به آنجا رسید
[ترجمه گوگل]بعد از مطالعه صفحات دستنویس، دالزل به تلفنش رسید

11. Even a handwritten note requesting early payment of your account can get good results.
[ترجمه ترگمان]حتی یک یادداشت دست نوشته که درخواست پرداخت اولیه حساب شما را می کند می تواند نتایج خوبی به دست بیاورد
[ترجمه گوگل]حتی یک یادداشت دست نوشته که درخواست پرداخت اولیه حساب خود را می دهد، می تواند نتایج خوبی داشته باشد

12. Handwritten data is input to a computer via an electronic tablet which accurately captures x, y coordinate information of pen-tip movement.
[ترجمه ترگمان]داده های Handwritten ورودی یک کامپیوتر از طریق یک لوح الکترونیکی است که به دقت x، y، اطلاعات مربوط به حرکت نوک قلم را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]داده های دست نوشته برای کامپیوتر از طریق یک قرص الکترونیکی وارد شده اند که دقیقا اطلاعات X، Y اطلاعات حرکت حرکت نوک قلم را ضبط می کند

13. For both printed and handwritten input, the stimulus alone is insufficient to unambiguously identify the text.
[ترجمه ترگمان]برای هر دو ورودی دست نوشته و هم دست نوشته، محرک به تنهایی کافی نیست تا به روشنی متن را شناسایی کند
[ترجمه گوگل]برای هر دو ورودی چاپ شده و دست نوشته، محرک به تنهایی کافی نیست که متن را به صورت یکپارچه شناسایی کند

14. The handwritten note was tacked to the wall.
[ترجمه ترگمان]دست نوشته با دست نوشته به دیوار چسبیده بود
[ترجمه گوگل]یادداشت دست نویس به دیوار وصل شد

پیشنهاد کاربران

دست نوشته


کلمات دیگر: