(حلقه ای که در آن کلید می آویزند) حلقه ی دسته کلید، جاکلیدی، حلقه کلید، حلقه ای که بدان کلید می اویزند
key ring
(حلقه ای که در آن کلید می آویزند) حلقه ی دسته کلید، جاکلیدی، حلقه کلید، حلقه ای که بدان کلید می اویزند
انگلیسی به فارسی
دسته کلید
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a metal loop or ring for holding keys.
• metal ring for holding keys
a key-ring is a ring which you use to keep your keys together.
a key-ring is a ring which you use to keep your keys together.
جملات نمونه
1. Sebastian Nocon got a huge key ring with the letter S on it from Fergie.
[ترجمه ترگمان]سباستین Nocon یک حلقه کلیدی بزرگ با نامه \"فرجی\" (S)در این مراسم از \"فرجی\" (Fergie)دریافت کرد
[ترجمه گوگل]Sebastian Nocon یک حلقه کلیدی بزرگ با نامه S در آن از Fergie گرفت
[ترجمه گوگل]Sebastian Nocon یک حلقه کلیدی بزرگ با نامه S در آن از Fergie گرفت
2. Strengthened key ring attachment. Double thickness on seat and knees.
[ترجمه ترگمان]اتصال حلقه کلیدی Strengthened روی صندلی و زانوهای دو برابر می شود
[ترجمه گوگل]پیوست حلقه کلید تقویت شده ضخامت دو در صندلی و زانو
[ترجمه گوگل]پیوست حلقه کلید تقویت شده ضخامت دو در صندلی و زانو
3. I gave the baby my key ring to chew on.
[ترجمه ترگمان]به بچه زنگ زدم تا بجود
[ترجمه گوگل]من حلقه کلید من را برای جویدن به من دادم
[ترجمه گوگل]من حلقه کلید من را برای جویدن به من دادم
4. The Genevieve key ring sparkles with Amethyst, Fuchsia, Jet, Violet, clear crystals, and red enamel.
[ترجمه ترگمان]حلقه کلیدی Genevieve با Amethyst، Fuchsia، جت، بنفش، کریستال روشن، و مینای قرمز، برق می زند
[ترجمه گوگل]حلقه کلید Genevieve با Amethyst، Fuchsia، Jet، Violet، کریستال های روشن و مینای دندان قرمز می درخشد
[ترجمه گوگل]حلقه کلید Genevieve با Amethyst، Fuchsia، Jet، Violet، کریستال های روشن و مینای دندان قرمز می درخشد
5. It also features a key ring and a clip.
[ترجمه ترگمان]همچنین دارای یک حلقه کلیدی و یک گیره است
[ترجمه گوگل]همچنین دارای یک حلقه کلیدی و یک کلیپ می باشد
[ترجمه گوگل]همچنین دارای یک حلقه کلیدی و یک کلیپ می باشد
6. Good keys need a proper home. Key ring in sterling silver with black rubber.
[ترجمه ترگمان] کلیدای خوب به یه خونه مناسب نیاز دارن کلیدی که به نقره استرلینگ آغشته شده بود با لاستیک سیاه
[ترجمه گوگل]کلید های خوب نیاز به یک خانه مناسب دارند حلقه کلیدی در نقره استرلینگ با لاستیک سیاه
[ترجمه گوگل]کلید های خوب نیاز به یک خانه مناسب دارند حلقه کلیدی در نقره استرلینگ با لاستیک سیاه
7. A key ring is for carrying keys on.
[ترجمه ترگمان]یک حلقه کلیدی برای حمل کلیدهای روی آن است
[ترجمه گوگل]حلقه کلید برای حمل کلید است
[ترجمه گوگل]حلقه کلید برای حمل کلید است
8. He gave me a key ring.
[ترجمه mary] او یک سر کلیدی به من داد
[ترجمه ترگمان] اون بهم یه حلقه کلید داد[ترجمه گوگل]او یک حلقه کلیدی به من داد
9. Description: Re - order Heineken Rugby World Cup, Key Ring Bottle opener.
[ترجمه ترگمان]شرح: دوباره جام جهانی راگبی جام جهانی راگبی
[ترجمه گوگل]توضیحات: Re-order Heineken Rugby World Cup، بازکن بطری حلقه کلید
[ترجمه گوگل]توضیحات: Re-order Heineken Rugby World Cup، بازکن بطری حلقه کلید
10. Multifunctional light table. Sport table. Pegged cartoon form. Key ring . LCD calendar Large bell . Taiwan bell.
[ترجمه ترگمان]چند صفحه روشن چند منظوره میز ورزش شکل کارتونی pegged حلقه کلید تقویم LCD یک ناقوس بزرگ ناقوس تایوان
[ترجمه گوگل]میز نور چند منظوره جدول ورزشی فرم کارتونی پگ دسته کلید تقویم ال سی دی زنگ بزرگ زنگ تایوان
[ترجمه گوگل]میز نور چند منظوره جدول ورزشی فرم کارتونی پگ دسته کلید تقویم ال سی دی زنگ بزرگ زنگ تایوان
11. Will you show me that key ring?
[ترجمه ترگمان]اون حلقه کلیدی رو به من نشون میدی؟
[ترجمه گوگل]آیا من این حلقه کلید را به من نشان می دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا من این حلقه کلید را به من نشان می دهید؟
12. She carried her car keys on an ostentatious gold key ring.
[ترجمه ترگمان]کلید ماشینش را روی یک حلقه کلید طلایی پر زرق و برق برد
[ترجمه گوگل]او کلیدهای ماشین خود را بر روی حلقه کلید طلای ظریف نشان داد
[ترجمه گوگل]او کلیدهای ماشین خود را بر روی حلقه کلید طلای ظریف نشان داد
13. He had to fumble in it for some seconds before his fingers found the key ring.
[ترجمه ترگمان]برای چند ثانیه صبر کرد تا انگشتانش کلید را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]او تا چند ثانیه قبل از اینکه انگشتانش حلقه کلیدی را پیدا کند، مجبور شد آن را بشکند
[ترجمه گوگل]او تا چند ثانیه قبل از اینکه انگشتانش حلقه کلیدی را پیدا کند، مجبور شد آن را بشکند
14. She rummaged in her handbag for the key on its wooden key ring and tried to fit it into the lock.
[ترجمه ترگمان]کیف دستی اش را جستجو کرد و سعی کرد آن را در قفل باز کند
[ترجمه گوگل]او در کیف دستی خود برای کلیدی روی حلقه کلید چوبی اش زنگ زد و سعی کرد آن را در قفل قرار دهد
[ترجمه گوگل]او در کیف دستی خود برای کلیدی روی حلقه کلید چوبی اش زنگ زد و سعی کرد آن را در قفل قرار دهد
15. Other good features include a spare bulb in the tail cap and a useful key ring facility.
[ترجمه ترگمان]دیگر ویژگی های خوب شامل یک حباب اضافی در کلاه دم و یک حلقه کلیدی مفید است
[ترجمه گوگل]دیگر ویژگی های خوب شامل لامپ های یدکی در دم و یک حلقه کلید مفید می باشد
[ترجمه گوگل]دیگر ویژگی های خوب شامل لامپ های یدکی در دم و یک حلقه کلید مفید می باشد
پیشنهاد کاربران
جا کلیدی
حلقه کلید
حلقه ای که کلید هارا درآن می آویزند
دسته کلید
منظور:
چند کلید که در یک جا هستند
منظور:
چند کلید که در یک جا هستند
کلمات دیگر: