بطور غیر منطقی
illogically
بطور غیر منطقی
انگلیسی به فارسی
غیر منطقی
انگلیسی به انگلیسی
• in an unreasonable manner, irrationally
جملات نمونه
1. She felt illogically happy when she heard the news.
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را شنید، سرش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او اخبار را می شنید، احساس غرورآفرینی کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او اخبار را می شنید، احساس غرورآفرینی کرد
2. Mr Salmon then, quite illogically, goes on to applaud the presence of overseas players in League One.
[ترجمه ترگمان]سپس آقای سالمون، که کاملا illogically است، همچنان حضور بازیکنان خارجی در لیگ را مورد تحسین قرار می دهد
[ترجمه گوگل]آقای Salmon پس از آن کاملا غیر منطقی است، به حضور اعضای خارج از کشور در لیگ اول تحسین می شود
[ترجمه گوگل]آقای Salmon پس از آن کاملا غیر منطقی است، به حضور اعضای خارج از کشور در لیگ اول تحسین می شود
3. Gloriously but illogically they rode off to tilt at another windmill.
[ترجمه ترگمان]ولی هر بار که سر و صدا می کردند به آسیاب بادی دیگری می رفتند
[ترجمه گوگل]به طرز عجیب و غریب، اما غیر منطقی، آنها را در یکی از آسیاب های بادی رانندگی می کردند
[ترجمه گوگل]به طرز عجیب و غریب، اما غیر منطقی، آنها را در یکی از آسیاب های بادی رانندگی می کردند
4. She felt illogically furious with Guy for putting her in such an impossible position.
[ترجمه ترگمان]از اینکه او را در چنین وضع غیر ممکنی قرار داده خشمگین بود
[ترجمه گوگل]او احساس غرور با گای را برای قرار دادن او در موقعیت غیرممکنی احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس غرور با گای را برای قرار دادن او در موقعیت غیرممکنی احساس کرد
5. Illogically, I felt guilty.
[ترجمه ترگمان]من احساس گناه کردم
[ترجمه گوگل]غیر منطقی، احساس گناه کردم
[ترجمه گوگل]غیر منطقی، احساس گناه کردم
6. Illogically arranged production lines can lead to semi-finished products piling up and a waste of time and manpower in moving them.
[ترجمه ترگمان]خطوط تولید برنامه ریزی شده می تواند منجر به افزایش محصولات نیمه تمام و هدر دادن زمان و نیروی انسانی در حرکت آن ها شود
[ترجمه گوگل]خطوط تولید غیرمعمول می تواند منجر به تولید محصولات نیمه تمام شده و اتلاف زمان و نیروی انسانی در انتقال آنها شود
[ترجمه گوگل]خطوط تولید غیرمعمول می تواند منجر به تولید محصولات نیمه تمام شده و اتلاف زمان و نیروی انسانی در انتقال آنها شود
7. She acted illogically under the pressure.
[ترجمه ترگمان]اون طوری رفتار می کرد که انگار تحت فشار دست و پا می زد
[ترجمه گوگل]او تحت فشار غیرعادی عمل کرد
[ترجمه گوگل]او تحت فشار غیرعادی عمل کرد
8. Illogically, she should have expected some kind of miracle solution.
[ترجمه ترگمان]او باید انتظار یک نوع راه حل معجزه آمیز را داشته باشد
[ترجمه گوگل]غیر منطقی، او باید برخی از راه حل معجزه انتظار داشت
[ترجمه گوگل]غیر منطقی، او باید برخی از راه حل معجزه انتظار داشت
9. For example, you could write the document poorly, illogically, choose a type size that is too small, etc.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، می توانید این سند را بصورت ضعیف بنویسید، illogically را انتخاب کنید، اندازه نوع را انتخاب کنید که بسیار کوچک باشد و غیره
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، شما می توانید سند را ضعیف، غیر منطقی بنویسید، یک اندازه نوع را انتخاب کنید که خیلی کوچک است، و غیره
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، شما می توانید سند را ضعیف، غیر منطقی بنویسید، یک اندازه نوع را انتخاب کنید که خیلی کوچک است، و غیره
10. Illogically, IT have to HAs expected some kind of miracle solution.
[ترجمه ترگمان]Illogically، فن آوری اطلاعات باید انتظار نوعی راه حل معجزه ای را داشته باشد
[ترجمه گوگل]ناسازگار، فناوری اطلاعات باید به نوعی از راه حل معجزه گر پیش بینی شود
[ترجمه گوگل]ناسازگار، فناوری اطلاعات باید به نوعی از راه حل معجزه گر پیش بینی شود
11. Illogically, she had expected some kind of miracle solution.
[ترجمه ترگمان]illogically، انتظار یک راه حل معجزه را داشت
[ترجمه گوگل]غیر منطقی، او برخی از راه حل معجزه انتظار بود
[ترجمه گوگل]غیر منطقی، او برخی از راه حل معجزه انتظار بود
12. " I don't know, " returned Carrie, still illogically drifting and finding nothing at which to catch.
[ترجمه ترگمان]کری جواب داد: نمی دانم، هنوز هر کاری می کند و چیزی پیدا نمی کند که به آن برسد
[ترجمه گوگل]'من نمی دانم،' بازگشت کری، هنوز هم غیر منطقی روان شدن و پیدا کردن چیزی که در آن گرفتن
[ترجمه گوگل]'من نمی دانم،' بازگشت کری، هنوز هم غیر منطقی روان شدن و پیدا کردن چیزی که در آن گرفتن
13. In such kind of space, objects and views are illogically entangled together, creating various small spaces, which just like various stages, for the objects to best show themselves.
[ترجمه ترگمان]در چنین فضایی، اشیا و دیدگاه ها به هم پیچیده می شوند و فضاهای کوچک مختلفی ایجاد می کنند، که درست مانند مراحل مختلف، برای اشیا که به بهترین شکل ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]در چنین نوع فضایی، اشیاء و دیدگاه به طور غیر منطقی با یکدیگر درهم می آیند، فضاهای کوچکی را ایجاد می کنند که درست همانند مراحل مختلف، برای اشیائی است که به بهترین شکل نشان می دهند
[ترجمه گوگل]در چنین نوع فضایی، اشیاء و دیدگاه به طور غیر منطقی با یکدیگر درهم می آیند، فضاهای کوچکی را ایجاد می کنند که درست همانند مراحل مختلف، برای اشیائی است که به بهترین شکل نشان می دهند
کلمات دیگر: