1. The long-term future of the space programme hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]آینده بلند مدت برنامه فضایی در تعادل است
[ترجمه گوگل]آینده بلند مدت برنامه فضایی در تعادل وجود دارد
2. The future of the nations hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]آینده ملل در تعادل است
[ترجمه گوگل]آینده ملت ها در تعادل است
3. The fate of the African wild dog hangs in the balance .
[ترجمه ترگمان]سرنوشت سگ وحشی آفریقایی در تعادل است
[ترجمه گوگل]سرنوشت سگ وحشی آفریقایی در تعادل است
4. The fate of a project which could revolutionise the use of computers in hospitals hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]سرنوشت یک پروژه که انقلابی در استفاده از کامپیوترها در بیمارستان ها بوجود خواهد آورد در تعادل است
[ترجمه گوگل]سرنوشت پروژه ای که می تواند استفاده از رایانه در بیمارستان ها را متحول کند در تعادل ایجاد می کند
5. Meanwhile, the fate of the refugees continues to hang in the balance.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، سرنوشت پناهندگان همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]در ضمن، سرنوشت پناهندگان همچنان در تعادل بوجود می آید
6. Tom's life hung in the balance for two weeks as he lay in a coma.
[ترجمه ترگمان]زندگی تام دو هفته بود که در کما فرورفته بود
[ترجمه گوگل]زندگی تام در تعادل به مدت دو هفته به عنوان او در کما قرار داده است
7. The future of the company hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]آینده شرکت در تعادل است
[ترجمه گوگل]آینده شرکت در تعادل آویزان است
8. The game hung in the balance until the last minute when an exciting point decided it.
[ترجمه ترگمان]بازی تا آخرین دقیقه که یک نقطه هیجان انگیز به این نتیجه رسید، در تعادل باقی ماند
[ترجمه گوگل]این بازی در تعادل تا آخرین لحظه زمانی که یک نقطه هیجان انگیز آن را تصمیم گرفت، آویزان شد
9. Meanwhile, with its future hanging in the balance, Fokker is starting to feel the pinch.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، با آویزان شدن آینده آن در توازن، تصمیم گرفت فشار را احساس کند
[ترجمه گوگل]در همین حال، فوکر با تعطیل شدن آینده خود در تعادل، احساس خستگی می کند
10. The survival of the African elephant hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]زنده ماندن فیل آفریقایی در تعادل است
[ترجمه گوگل]بقای فیل آفریقایی در تعادل بوجود می آید
11. His career as a politician hung in the balance.
[ترجمه ترگمان]شغل او به عنوان یک سیاست مدار در تعادل بود
[ترجمه گوگل]حرفه او به عنوان یک سیاستمدار در تعادل آویزان شد
12. The possibility of a nuclear exchange continued to hang in the balance.
[ترجمه ترگمان]احتمال یک تبادل هسته ای همچنان در تعادل باقی می ماند
[ترجمه گوگل]احتمال مبادله هسته ای در تعادل ادامه یافت
13. World leaders are meeting to discuss the situation, with peace in the region hanging in the balance.
[ترجمه ترگمان]رهبران جهان برای بحث در مورد وضعیت، با صلح در منطقه که در تعادل است، دیدار می کنند
[ترجمه گوگل]رهبران جهان برای بحث در مورد وضعیت، با صلح در منطقه حل و فصل در تعادل نشستند
14. That prohibition still persists, and legislation to open the nation's woodlands up to its people hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت هنوز ادامه دارد و قانونی برای باز کردن the ملت در برابر مردمش در تعادل است
[ترجمه گوگل]این ممنوعیت همچنان ادامه دارد و قانون برای باز کردن جنگلهای کشور به مردم آن در تعادل وجود دارد
15. His career, much more than mine, hangs in the balance.
[ترجمه ترگمان]شغلش، که خیلی بیشتر از مال من است، در تعادل آویزان است
[ترجمه گوگل]حرفه او، خیلی بیشتر از من، در تعادل آویزان است