با مهارت و آسانی، بی دردسر، به سهولت، چنانکه بکاربردن ان اسان باشد، به اسانی، بزرنگی
handily
با مهارت و آسانی، بی دردسر، به سهولت، چنانکه بکاربردن ان اسان باشد، به اسانی، بزرنگی
انگلیسی به فارسی
با مهارت و آسانی، بیدردسر، به سهولت
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• (1) تعریف: easily; capably.
• مشابه: easily
• مشابه: easily
- He won the match handily.
[ترجمه ترگمان] اون برنده مسابقه \"handily\" شد
[ترجمه گوگل] او دستی را به دست آورد
[ترجمه گوگل] او دستی را به دست آورد
• (2) تعریف: conveniently.
• skillfully, expertly; conveniently; easily, without difficulty
مترادف و متضاد
skillfully
Synonyms: intelligently, smoothly, cleverly, easily, conveniently
جملات نمونه
1. to win handily
به آسانی برنده شدن
2. We're handily placed for the train station.
[ترجمه ترگمان]به ایستگاه قطار رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما به راحتی برای ایستگاه قطار قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]ما به راحتی برای ایستگاه قطار قرار می دهیم
3. She kept the key handily by the back door.
[ترجمه ترگمان]کلید را کنار در عقب نگه داشت
[ترجمه گوگل]او کلید اصلی را با پشت دست نگه داشت
[ترجمه گوگل]او کلید اصلی را با پشت دست نگه داشت
4. An additional power switch for the radio is handily located next to the steering wheel.
[ترجمه ترگمان]یک کلید قدرت اضافی برای رادیو به آسانی در کنار فرمان فرمان قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]یک سوئیچ قدرت اضافی برای رادیو به راحتی در کنار فرمان واقع شده است
[ترجمه گوگل]یک سوئیچ قدرت اضافی برای رادیو به راحتی در کنار فرمان واقع شده است
5. Perhaps if it hadn't happened so handily by chance, he would have engineered a meeting.
[ترجمه ترگمان]شاید اگر تصادفا این اتفاق نمی افتاد، او یک جلسه طراحی می کرد
[ترجمه گوگل]شاید اگر چنین اتفاقی بیفتد به احتمال زیاد، او یک جلسه را مهندسی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]شاید اگر چنین اتفاقی بیفتد به احتمال زیاد، او یک جلسه را مهندسی خواهد کرد
6. It seemed I could argue and defend handily, and I always loved debating.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که من می توانم بحث کنم و از handily دفاع کنم، و همیشه دوست داشتم بحث کنم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که من می توانستم به راحتی بحث و دفاع کنم و همیشه دوست داشتم بحث کنم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که من می توانستم به راحتی بحث و دفاع کنم و همیشه دوست داشتم بحث کنم
7. But now, here I was being handily and insolently dismissed as a psychedelic Diplodicus by a gang of callow sub-Generation Xers.
[ترجمه ترگمان]اما حالا، اینجا من استادانه و گستاخانه بودم و به عنوان یک Diplodicus روان گردان توسط گروهی از نسل X نسل X کنار گذاشته شده بودم
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر، در حال حاضر، به شدت از دست و دلبستگی به عنوان یک روانگردان افراطیسیوس توسط یک باند از ژنرال زیرزمینی Xers استفاده شد
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر، در حال حاضر، به شدت از دست و دلبستگی به عنوان یک روانگردان افراطیسیوس توسط یک باند از ژنرال زیرزمینی Xers استفاده شد
8. He handily defeated his challengers.
[ترجمه ترگمان]او به آسانی رقبای خود را شکست داد
[ترجمه گوگل]او به راحتی رقبا را شکست داد
[ترجمه گوگل]او به راحتی رقبا را شکست داد
9. Powerful Barry Silkman's powerful all-rounder should soon be handily placed and once clear will be difficult to beat.
[ترجمه ترگمان]قدرتمند بری Silkman قدرتمند باید به زودی به آسانی قرار داده شود و زمانی واضح است که شکست خورد
[ترجمه گوگل]قدرتمند برنده قدرتمند بری سیلکمن باید به زودی به راحتی جای داده شود و یکبار روشن خواهد شد برای ضرب و شتم دشوار است
[ترجمه گوگل]قدرتمند برنده قدرتمند بری سیلکمن باید به زودی به راحتی جای داده شود و یکبار روشن خواهد شد برای ضرب و شتم دشوار است
10. Feinstein handily defeated Davis in that race, despite a nasty campaign waged by Davis.
[ترجمه ترگمان]در آن مسابقه، Feinstein به آسانی دیویس را شکست داد، علی رغم مبارزه ای که توسط دیویس به راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]فاینشتاین به راحتی دیویس را در آن مسابقه شکست داد، به رغم مبارزات تند و زننده توسط دیویس
[ترجمه گوگل]فاینشتاین به راحتی دیویس را در آن مسابقه شکست داد، به رغم مبارزات تند و زننده توسط دیویس
11. Their conclusion: Republican Alf Landon handily would defeat incumbent President Franklin Roosevelt.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن ها: Alf جمهوری خواه به آسانی رئیس جمهور فعلی (فرانکلین روزولت)را شکست می دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری آنها: الف لندون، جمهوریخواه، به راحتی رئیس جمهور فعلی فرانکلین روزولت را شکست داد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری آنها: الف لندون، جمهوریخواه، به راحتی رئیس جمهور فعلی فرانکلین روزولت را شکست داد
12. The telephone, clock, and radio were handily located by the patients bedside.
[ترجمه ترگمان]تلفن، ساعت، و رادیو به راحتی توسط کنار بس تر بیمار قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]تلفن، ساعت، و رادیو به راحتی در کنار بستر بیمار قرار داشت
[ترجمه گوگل]تلفن، ساعت، و رادیو به راحتی در کنار بستر بیمار قرار داشت
13. Handily, the research suggests an optimal method for successfully swatting a fly.
[ترجمه ترگمان]handily، این تحقیق روشی بهینه را برای زدن موفقیت آمیز یک مگس نشان می دهد
[ترجمه گوگل]به طور دستی، این تحقیق پیشنهاد می کند که یک روش بهینه برای موفقیت پرواز در پرواز است
[ترجمه گوگل]به طور دستی، این تحقیق پیشنهاد می کند که یک روش بهینه برای موفقیت پرواز در پرواز است
14. They won the first two games handily, and today they get 10 - 23 Memphis.
[ترجمه ترگمان]آن ها دو بازی اول را استادانه بردند، و امروز آن ها ۱۰ تا ۲۳ ممفیس پیدا کردند
[ترجمه گوگل]آنها دو بازی اول را به صورت دستی به دست آوردند و امروز آنها 10 تا 23 ممفیس را دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها دو بازی اول را به صورت دستی به دست آوردند و امروز آنها 10 تا 23 ممفیس را دریافت می کنند
to win handily
بهآسانی برنده شدن
پیشنهاد کاربران
ماهرانه
کلمات دیگر: