کلمه جو
صفحه اصلی

jigsaw puzzle


پازل (تصویر و غیره که برای سرگرمی قطعات آن را پهلوی هم جور می کنند)، نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی ومختلف یک شکل یا نقشه را با هم جفت کرده و شکل مخصوصبا ان بسازند، بازی معمائی که عبارت است ازبریدن صورتی به تیکه های، با یکدیگر

انگلیسی به فارسی

پازل، جورچین (تصویر و غیره که برای سرگرمی قطعات آن را پهلوی هم جور می‌کنند)


اره منبت کاری اره مویی پازل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a puzzle consisting of a picture or design, mounted on cardboard or wood, that has been cut into many small irregularly shaped and often interlocking pieces which must be put together to reassemble the picture.

• puzzle consisting of small pieces cut with a jigsaw which are to be fitted together to form picture

جملات نمونه

1. This jigsaw puzzle has 1000 interlocking pieces.
[ترجمه Kodyan5] این پازل جورچین دارای ۱۰۰۰ قطعه وصل شدنی است
[ترجمه ترگمان]این پازل پازل، ۱۰۰۰ تکه متصل به هم دارد
[ترجمه گوگل]این پازل دارای 1000 قطعه متصل است

2. A jigsaw puzzle can keep me absorbed for hours.
[ترجمه ترگمان]یک معمای جیگساو میتونه منو ساعت ها جذب کنه
[ترجمه گوگل]پازل اره منبت کاری می تواند من را برای ساعت ها جذب کند

3. She fitted the last piece into the jigsaw puzzle.
[ترجمه ترگمان]اون آخرین تیکه پازل رو توی پازل درست کرد
[ترجمه گوگل]او آخرین قطعه را به پازل ارجاع داده بود

4. This process is akin to piecing together a jigsaw puzzle.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند شبیه به وصله کردن یک پازل است
[ترجمه گوگل]این فرآیند شبیه به پازل اره برقی است

5. This jigsaw puzzle has two pieces missing.
[ترجمه ترگمان]این پازل، دوتا تیکه گم شده
[ترجمه گوگل]این پازل دارای دو قطعه گمشده است

6. A jigsaw puzzle is a picture which has been cut up into bits, and you must make the picture again.
[ترجمه ترگمان]یک پازل پازل، تصویری است که تکه تکه شده است و شما باید دوباره عکس بگیرید
[ترجمه گوگل]یک پازل یک تصویر است که به بیت ها قطع شده است، و شما باید تصویر را دوباره

7. Some one who could put the circumstantial jigsaw puzzle together.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها می توانستند این پازل را کنار هم قرار دهند
[ترجمه گوگل]بعضی از کسانی که می توانند طرح پازل را در کنار یکدیگر قرار دهند

8. We have a jigsaw puzzle with the pieces jumbled up.
[ترجمه ترگمان]ما یک پازل درست و حسابی داریم
[ترجمه گوگل]ما یک پازل داریم که قطعه هایش خراب شده است

9. It is like putting together a three-dimensional jigsaw puzzle with missing pieces.
[ترجمه ترگمان]مثل این است که یک پازل پازل سه بعدی با قطعات از دست رفته را کنار هم قرار دهید
[ترجمه گوگل]این همانند پازل اره برقی سه بعدی با قطرات گمشده است

10. In putting a jigsaw puzzle together he may move the pieces around to improve his chances of finding a fit.
[ترجمه ترگمان]با قرار دادن یک پازل پازل در کنار هم، او ممکن است مهره ها را به اطراف حرکت دهد تا شانس پیدا کردن تناسب را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]با قرار دادن یک پازل در کنار هم، او ممکن است قطعات را به اطراف حرکت دهد تا شانس خود را برای پیدا کردن مناسب تر بهبود دهد

11. Instead, the candidates have to put together a jigsaw puzzle of states, bagging their votes in the electoral college.
[ترجمه ترگمان]در عوض، نامزدها مجبورند یک پازل پازل از ایالات را کنار هم قرار دهند و آرای خود را در کالج انتخاباتی بیاندازند
[ترجمه گوگل]در عوض، نامزدها باید یک پازل از ایالت ها را باهم ترکیب کنند، رای خود را در کالج انتخاباتی بگنجانند

12. He needed more, several important pieces of the jigsaw puzzle before trying to establish direct contact.
[ترجمه ترگمان]او به چند قطعه مهم از پازل jigsaw قبل از تلاش برای برقراری ارتباط مستقیم نیاز داشت
[ترجمه گوگل]قبل از تلاش برای برقراری تماس مستقیم، او چندین قطعه مهم از پازل را به چندین مورد نیاز داشت

13. The process is similar to doing a jigsaw puzzle, but without a clear pattern on each piece.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند شبیه به کار کردن یک پازل است، اما بدون یک الگوی واضح روی هر قطعه
[ترجمه گوگل]این روند شبیه به انجام یک پازل است، اما بدون یک الگوی روشن در هر قطعه

14. Take time off and put together a jigsaw puzzle.
[ترجمه ترگمان]زمان داشته باش و یه پازل رو کنار هم قرار بده
[ترجمه گوگل]زمان را بیرون بیاورید و یک پازل را کنار هم قرار دهید

15. A jigsaw puzzle, a of six different puzzle patterns, leisure time best game.
[ترجمه ترگمان]یک پازل پازل، از شش الگوی معمایی مختلف، بهترین بازی زمان فراغت
[ترجمه گوگل]پازل، شش پازل متفاوت، بهترین بازی اوقات فراغت

پیشنهاد کاربران

پازل


کلمات دیگر: