تسلیم کردن، دادن
hand in
تسلیم کردن، دادن
انگلیسی به فارسی
تحویل دادن
انگلیسی به انگلیسی
• submit school work, submit homework (e.g.: "i'd better get started on my book-report, i have to hand it in first thing tomorrow morning")
مترادف و متضاد
Give something to a responsible person
جملات نمونه
1. Be prepared to put one's hand in one's pocket.
[ترجمه ترگمان]آماده باشید که یک دست را در جیب بگذاری
[ترجمه گوگل]آماده باشید دست خود را در جیب خود قرار دهید
[ترجمه گوگل]آماده باشید دست خود را در جیب خود قرار دهید
2. Gossiping and lying go hand in hand.
[ترجمه ترگمان]دراز کشیدن و دراز کشیدن در دست
[ترجمه گوگل]شایعات و دروغ گفتن دست در دست است
[ترجمه گوگل]شایعات و دروغ گفتن دست در دست است
3. Virtue and courtesy go hand in hand.
[ترجمه ترگمان]فضیلت و ادب دست به دست هم می دهند
[ترجمه گوگل]فضیلت و حسن نیت ارائه می دهد دست در دست
[ترجمه گوگل]فضیلت و حسن نیت ارائه می دهد دست در دست
4. The baby put his tiny hand in mine.
[ترجمه بابک] کودک دست کوچک خود را در دست من قرار داد
[ترجمه ترگمان]بچه دست کوچکش را در دست من گذاشت[ترجمه گوگل]کودک کوچک دست خود را در معدن قرار داده است
5. He dipped his hand in the water.
[ترجمه ترگمان]دستش را در آب فرو برد
[ترجمه گوگل]او دستش را در آب فرو برد
[ترجمه گوگل]او دستش را در آب فرو برد
6. As you start your married life together hand in hand, may all the things you're hoping for turn out the way you've planned.
[ترجمه ترگمان]همان طور که زندگی زناشویی خود را با یکدیگر شروع می کنید، ممکن است همه چیزهایی را که می خواهید از آن خارج کنید
[ترجمه گوگل]همانطور که زندگیتان را با دستان خود شروع می کنید، ممکن است همه چیزهایی را که امیدوار هستید از راه برنامه ریزی کنید
[ترجمه گوگل]همانطور که زندگیتان را با دستان خود شروع می کنید، ممکن است همه چیزهایی را که امیدوار هستید از راه برنامه ریزی کنید
7. He raised a hand in greeting.
[ترجمه ترگمان]دستش را به علامت سلام بلند کرد
[ترجمه گوگل]او در حال خوش آمد گویی است
[ترجمه گوگل]او در حال خوش آمد گویی است
8. Dip your hand in to see how hot the water is.
[ترجمه ترگمان]دستتان را فرو کنید تا ببینید آب چقدر گرم است
[ترجمه گوگل]دستان خود را ببافید تا ببینید آب چقدر داغ است
[ترجمه گوگل]دستان خود را ببافید تا ببینید آب چقدر داغ است
9. Let go hand in a noisy streets, find the pupil picture.
[ترجمه ترگمان]بیایید در یک خیابان شلوغ دست به دست هم بدهیم، تصویر مردمک چشم را پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید دست در خیابان های پر سر و صدا بیابید، عکس شاگردان را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]اجازه دهید دست در خیابان های پر سر و صدا بیابید، عکس شاگردان را پیدا کنید
10. She dipped her hand in the sea to find out how cold it was.
[ترجمه ترگمان]دستش را در دریا فرو برد تا ببیند چه قدر سرد است
[ترجمه گوگل]او دستش را در دریا فرو کرد تا دریابید که چقدر سرد بود
[ترجمه گوگل]او دستش را در دریا فرو کرد تا دریابید که چقدر سرد بود
11. Our team gained / had the upper hand in the second half.
[ترجمه ترگمان]تیم ما در نیمه دوم دست بالایی داشت
[ترجمه گوگل]تیم ما در نیمه دوم دستاوردهای / دست داشت
[ترجمه گوگل]تیم ما در نیمه دوم دستاوردهای / دست داشت
12. Pls hand in the document to me.
[ترجمه بابک] لطفا سند را به من بده
[ترجمه ترگمان]دستم را در سند به طرف من دراز کرد[ترجمه گوگل]لطفا سند را برای من بنویسید
13. She waved her hand in reply.
[ترجمه فاطمه عبدی] او در جواب دستشو تکون داد.
[ترجمه ترگمان]زن دستش را به علامت نفی تکان داد[ترجمه گوگل]او دستش را در پاسخ داد
14. When he saw the principal, he raised his hand in salute.
[ترجمه ترگمان]وقتی مدیر را دید دستش را به علامت احترام بلند کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او مدیر را دید، دست او را در سلام برانگیخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او مدیر را دید، دست او را در سلام برانگیخت
پیشنهاد کاربران
Hand over یا تحویل دادن
تسلیم کردن، دادن
تحویل بدهید
Hand in تحویل دادن ( هر چیز فیزیکی با دست )
Turn in تحویل دادن ( هر چیزی )
Turn in تحویل دادن ( هر چیزی )
معادل turn in و به معنای تحویل دادن
حالت غیر رسمی کلمه ی submit
دست در
تحویل. Is there a fixed hand - in date yet?
کلمات دیگر: