1. he shined his torch into the cave
نور مشعلش را توی غار انداخت.
2. those who hold the torch of freedom
آنانکه مشعلدار آزادی هستند
3. carry the (or a) torch for someone
(امریکا - خودمانی) سخت عاشق کسی بودن (معمولا بدون آنکه طرف بداند)
4. we falshed our position with a torch
موقعیت خود را با مشعل اطلاع دادیم.
5. The policeman played his torch over the men's faces.
[ترجمه ترگمان]پلیس مشعل خود را بر چهره مردان نواخت
[ترجمه گوگل]پلیس مشعل خود را روی چهره مردان بازی کرد
6. She flashed the torch as a signal.
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه را به علامت علامت روشن کرد
[ترجمه گوگل]او مشعل را به صورت سیگنال فریاد زد
7. The torch flared in the wind.
[ترجمه ترگمان]مشعل در باد شعله ور شد
[ترجمه گوگل]مشعل در باد فرو می ریزد
8. The burglar shone his torch into the dark room.
[ترجمه ترگمان]دزد مشعل را در اتاق تاریک روشن کرد
[ترجمه گوگل]سارقان مشعل خود را در اتاق تاریک فریاد زدند
9. They lit a torch and set fire to the chapel's thatch.
[ترجمه ترگمان]مشعلی را روشن کردند و به بام نمازخانه کلیسا شلیک کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک مشعل را روشن کردند و آتش سوزی را به کلیسای کلیسا آتش زدند
10. Can you raise the torch so I can see?
[ترجمه ترگمان]می توانی مشعل را بالا ببری تا بتوانم ببینم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید مشعل را بالا ببرید تا بتوانم ببینم؟
11. He flashed a torch to guide me.
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه را روشن کرد تا مرا راهنمایی کند
[ترجمه گوگل]او یک مشعل را به من هدایت کرد
12. He played the beam of his torch over the wall of the cave.
[ترجمه ترگمان]او نور چراغ قوه را روی دیوار غار نواخت
[ترجمه گوگل]او پرتو مشعل خود را بیش از دیوار غار بازی کرد
13. They struggled to keep the torch of idealism and hope alive.
[ترجمه ترگمان]آن ها کوشیدند تا مشعل of و امید را زنده نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها تلاش کردند تا مشعل ایده آلیسم را حفظ کنند و امیدوار باشند
14. The torch sends out a powerful beam of light.
[ترجمه ترگمان]مشعل پرتوی قوی از نور می فرستد
[ترجمه گوگل]مشعل یک پرتو قدرتمند نور را می فرستد