1. step table
میز پله پله
2. step (move) aside
کنار رفتن،کناره گیری کردن
3. step (or tread) on someone's toes
پا روی پای کسی گذاشتن،به حقوق کسی تجاوز کردن،پاپی شدن
4. step by step
قدم به قدم،گام به گام،مرحله به مرحله
5. step down
1- پایین رفتن یا آمدن 2- (به تدریج) کاستن 3- استعفا دادن
6. step in
دخالت کردن،میانجی شدن،پا در میانی کردن
7. step it
رقصیدن
8. step on it
(عامیانه) (اتومبیل را) گاز دادن،تندتر راندن،شتاب کردن
9. step on the gas
(خودمانی) گاز دادن،پا روی گاز گذاشتن
10. step out
1- (موقتا) خارج شدن،بیرون رفتن 2- با گام های بلند راه رفتن 3- (با: on) بی ناموسی کردن،(در ازدواج) خیانت کردن
11. step up
1- (به کسی یا چیزی) نزدیک شدن 2- پیشرفت کردن 3- افزودن،زیاد کردن
12. a step backward
گامی به قهقرا
13. don't step on the nail
روی میخ پا نگذار!
14. to step a key
کلید را دندانه دار کردن
15. to step ashore
به ساحل پا نهادن
16. to step on the brake
ترمز گرفتن (پا روی ترمز گذاشتن)
17. break step
(مشق نظام) آزاد راه رفتن،قدم رو نکردن
18. in step
1- قدم رو،در حال قدم برداری همگام 2- (رژه) پا گرفتن 3- همگام،هم قدم
19. keep step (with)
همگام بودن (با)،هماهنگ بودن،گام به گام (با کسی یا چیزی) حرکت کردن
20. a back step
گامی به عقب
21. a retrograde step
گامی به عقب
22. an important step forward
گام مهمی به پیش
23. out of step with the modern world
نا هماهنگ با دنیای جدید
24. the goose step
(ارتش) گام برداری (یا رژه) با زانوهای راست
25. the tango step
طرز گام برداری در رقص تانگو
26. out of step (with)
ناهمگام (با)،نا هماهنگ،نا متجانس با
27. watch one's step
1- در راه رفتن مواظب بودن،با دقت گام نهادن 2- (عامیانه) احتیاط کردن،مواظب بودن
28. we got a step closer to victory
یک مرحله به پیروزی نزدیک تر شدیم.
29. we must keep step with the changes in the world
باید با تغییرات جهان هماهنگ باشیم.
30. well, i must step along now
خب،حالا باید بروم.
31. take a false step
حرکت اشتباهی کردن،گام خطا برداشتن
32. abnegation is the first step toward piety
ایثار اولین قدم در راه تقوا است.
33. he explained the next step
مرحله ی بعدی را شرح داد.
34. he stumbled over the step and fell headlong to the ground
پایش به پله گرفت و با سر بر زمین افتاد.
35. self-knowledge is the first step toward knowing others
خودشناسی نخستین گام به سوی شناخت دیگران است.
36. she took a backward step
او گامی به قهقرا برداشت.
37. the school is a step away from his house
مدرسه در یک قدمی خانه ی اوست.
38. think what your next step should be
درباره ی اقدام بعدی خود تصمیم بگیر.
39. iraj was standing on the step beneath mina
ایرج روی پله ی پایین تر از مینا ایستاده بود.
40. i stubbed my toe against the step
انگشت پایم به پله گرفت.
41. she held my hand and led me step by step
دستم بگرفت و پا به پا برد
42. she took my hand and guided me step by step. . .
دستم بگرفت و پابپا برد. . .
43. a journey of a thousand miles begins with the first step
(مسافرت هزار مایلی با نخستین گام آغاز می شود) قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود