کلمه جو
صفحه اصلی

sieve


معنی : غربال، الک، اردبیز، پرویزن، الک کردن، غربال کردن
معانی دیگر : سرند، پالایه، آبکش، پالونه، هلهال، گربال، آردبیز، صافی، سرند کردن، از صافی گذراندن

انگلیسی به فارسی

الک، اردبیز، پرویزن، غربال، الک کردن، غربال کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a utensil with a wire mesh or finely perforated bottom, used as a strainer or to sift or pur�e solids.
مشابه: filter
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: sieves, sieving, sieved
مشتقات: sievelike (adj.)
• : تعریف: to pass or force through, or as if through, a sieve; sift.
مشابه: bolt, sift, strain

• device of wire mesh or perforated metal (used for straining, sifting, etc.)
pass through a sieve
a sieve is a tool consisting of a metal or plastic ring with a wire or plastic net attached to it. it is used for separating liquids from solids or larger pieces of something from smaller pieces.
when you sieve a liquid or powder-like substance, you put it through a sieve.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] الک، پرویزن، غربال، توری
[عمران و معماری] الک - الک کردن - سرند - سرند کردن - غربال - غربال کردن
[نساجی] غربال کردن - صاف کردن - غربال - الک
[ریاضیات] غربال
[معدن] غربال (دانه بندی)
[آب و خاک] الک و غربال

مترادف و متضاد

غربال (اسم)
chaffer, screen, riddle, bolter, sieve, harp, cribble, ethmoid bone

الک (اسم)
bolter, sieve, harp, sifter, scalp

اردبیز (اسم)
sieve

پرویزن (اسم)
sieve

الک کردن (فعل)
garble, bunt, screen, sieve, sift

غربال کردن (فعل)
riddle, sieve, sift, winnow

جملات نمونه

1. the meshes of a sieve
چشمه های غربال

2. have a memory like a sieve
حافظه ی ضعیف داشتن

3. Pass the sauce through a sieve to remove any lumps.
[ترجمه charlii] سس رو از آبکش بریزید تا قلمبه نشود
[ترجمه ترگمان]سس رو از طریق آبکش رد کن تا تیکه تیکه تیکه کنه
[ترجمه گوگل]سس را از طریق یک غربال بردارید تا هر توده ای را بردارید

4. Press the raspberries through a fine sieve to form a puree.
[ترجمه ترگمان]تمشک را به خامه خوبی فشار دهید تا به صورت پوره تبدیل به خامه شود
[ترجمه گوگل]تمشک را از طریق یک غربال نازک برای تشکیل یک پوره فشار دهید

5. Wash the rice in a sieve under cold running water.
[ترجمه ترگمان]برنج را در غربال کردن آب سرد بشویید
[ترجمه گوگل]برنج را در یک غربال در آب سرد سرد شستشو دهید

6. Draw water with a sieve.
[ترجمه ترگمان]آب را با الک بکشید
[ترجمه گوگل]آب را با یک غربال بریزید

7. Sieve the flour and cocoa powder into a bowl.
[ترجمه پویا محمودی] آرد و پودر کاکائو را در یک کاسه الک کنید.
[ترجمه ترگمان]آرد و پودر کاکائو را در کاسه ریخت
[ترجمه گوگل]آرد و پودر کاکائو را به یک کاسه ریخته

8. Strain the cream through a fine sieve into the egg mixture.
[ترجمه ترگمان]خامه را از الک هم به مخلوط تخم مرغ Strain
[ترجمه گوگل]کرم را از طریق جوش خوب به مخلوط تخم مرغ بریزید

9. Sieve the flour into a bowl.
[ترجمه ترگمان]آرد را در ظرف فرو برد
[ترجمه گوگل]آرد را به یک کاسه ریخته

10. We often shake flour through a sieve.
[ترجمه ترگمان]ما اغلب از طریق غربال آرد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب آرد را از طریق یک الکترود تکان می دهیم

11. Put the flour through a sieve to sift out the lumps.
[ترجمه ترگمان]آرد را در غربال بگذار تا the را الک کند
[ترجمه گوگل]آرد را از طریق یک غربال بگذارید تا توده ها را بریزید

12. Press the apricot jam through a sieve and stir in one tablespoon of cold water.
[ترجمه ترگمان]مربای زردآلو را از طریق غربال فشار دهید و یک قاشق سوپ خوری آب سرد را تکان دهید
[ترجمه گوگل]مروارید زردآلو را از طریق یک غربال بریزید و در یک قاشق غذاخوری آب سرد کنید

13. To make the pastry, sieve the flour and salt into a mixing bowl.
[ترجمه ترگمان]برای درست کردن شیرینی، آرد و نمک را در یک کاسه بریزید
[ترجمه گوگل]برای تهیه شیرینی، آرد و نمک را به یک کاسه مخلوط بریزید

14. Strain marinade through a fine sieve, reserving onions and marinating juices separately.
[ترجمه ترگمان]Strain از طریق غربال ظریف، پیاز و عصاره marinating را به طور جداگانه رزرو کنید
[ترجمه گوگل]ماریناد کرنش را از طریق یک غربالگر خوب، مخلوط کردن پیاز و آب آشامیدنی جداگانه

اصطلاحات

have a memory like a sieve

حافظه‌ی ضعیف داشتن


پیشنهاد کاربران

ماهی گلی

صافی

الک
چیزی که مثل برنج و. . را الک می زنن یا صافی

[چای و دَمنوش]

تُفاله گیر

الک، غربال، کمو
با صافی تفاوت دارد، فقط الک کردن و غربال
Strainer=صافی



کلمات دیگر: