کلمه جو
صفحه اصلی

trough


معنی : تغار، ابشخور، سنگاب
معانی دیگر : (تشت - چوبی یا سنگی که در آن برای نوشیدن دام آب می ریزند) آبشخور، آبخورند، آخور (بیشتر می گویند: manger)، (رختشویی و غیره) تشت، لاوک، تاپو، ناودان، آب رو، راه آب، فرورفتگی باریک و دراز (مثلا میان دو موج)، میان موج، میانکوهه، (اقتصاد) سکون، کسادی، (در نمودارها و منحنی های اقتصادی و غیره) بخش پایین، زیر چرخه، بخش افقی

انگلیسی به فارسی

ابشخور، سنگاب، تغار


از طریق، تغار، سنگاب، ابشخور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: troughlike (adj.)
(1) تعریف: a long narrow open container used for serving food or water to animals.

- The pigs gathered at the trough.
[ترجمه ترگمان] خوک ها کنار آبشخور جمع شدند
[ترجمه گوگل] خوک ها در فریزر جمع شده اند

(2) تعریف: any long narrow depression or channel, such as a gutter, a narrow valley, or the depression in water between two waves.

(3) تعریف: in meteorology, a long narrow region of low barometric pressure relative to the surrounding area.

(4) تعریف: a low point on a graph, esp. a low point of a cyclic function.

• long and narrow receptacle (e.g. for holding food and water for animals); channel or drain for transporting water; elongated depression between two waves; elongated area of low pressure (meteorology); low point
a trough is a long container from which farm animals drink or eat.
a trough is also the low point in a pattern that has regular high and low points, for example in a series of waves or in a pattern of events that comes in cycles.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ظرف
[زمین شناسی] ناوه، طشتک، خط القعر، گودال - (زمین ریخت شناسی): الف) هر فرورفتگی طویل باریک در سطح کره زمین مانند فرورفتگی بین تپه ها یا بدون هیچ مخرج سطحی برای زهکشی را گویند. خصوصاً، یک دره وسیع طویل U شکل، مانند یک ناوه یخچالی یا یک دراز گودال. ب) کانالی که در آن یک رود یا هر جریان آبی، جریان دارد. - (زمین شناسی دریایی): یک فرورفتگی طویل کف دریا که پهن تر و کم عمق تر از یک درازگودال است و یال های کم شیب تری دارد. ناوه ها و دراز گودال ها از اشکال تدریجی می باشند. یک ناوه ممکن است بوسیله پر شدن از رسوب، تبدیل به دراز گودال شود؛ - (دیرین شناسی): الف) شیاری بر روی بخش قدامی کفه ساقه ای یک براکیوپود بی مفصل، در زیر رأس که فضایی برای ساقه را فراهم می آورد. (مور و همکاران 1952). ب) ناوه یا فرورفتگی لولا یا لولایی. - (رسوب شناسی): خط القعر یا گودال زمین ناودیس. - (گسل) : گرابن
[نساجی] شاسی ( ظرف محلول رنگ و مواد درماشین پد )
[آب و خاک] ناوه - شکم

مترادف و متضاد

تغار (اسم)
bin, kit, laver, trough, pan

ابشخور (اسم)
destiny, trough, watering place

سنگاب (اسم)
laver, trough

gutter, depression


Synonyms: canal, channel, crib, cup, dike, dip, ditch, duct, flume, furrow, gully, hollow, manger, moat, trench, watercourse


جملات نمونه

1. Inflation fell to a trough of 3%.
[ترجمه ترگمان]تورم به میزان ۳ درصد کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]تورم به 3 درصد کاهش یافت

2. They led the workhorses to the watering trough.
[ترجمه ترگمان]آن ها the را به آبشخور خود هدایت کردند
[ترجمه گوگل]آنها اسبها را به آبیاری هدایت می کردند

3. Some horses were drinking at a trough.
[ترجمه ترگمان]برخی از اسب ها در آبشخور می خوردند
[ترجمه گوگل]برخی از اسب ها در یک کاسه نوشیدنی بودند

4. The pigs fed off the same trough.
[ترجمه ترگمان]خوک ها از همان آبشخور تغذیه می کردند
[ترجمه گوگل]خوک های تغذیه شده از همان چاه

5. A trough of low pressure over hilly areas will bring heavy thunderstorms overnight.
[ترجمه ترگمان]یک کوزه فشار پایین بر روی نواحی تپه ای، طوفان های تندری سنگین را باخود به همراه خواهد آورد
[ترجمه گوگل]از طریق فشار کم در مناطق تپه ای، یک شب رعد و برق سنگین می شود

6. The pig nosed the trough down.
[ترجمه ترگمان]خوک آبشخور را به زمین تف کرد
[ترجمه گوگل]خوک بریده پایین

7. As the wave bore down on us, the trough deepened.
[ترجمه ترگمان]وقتی موج بر ما چیره شد، آبشخور عمیق تر شد
[ترجمه گوگل]همانطور که موج بر ما رسیده است، شوی عمیق تر شده است

8. The horse trough was full of stagnant water.
[ترجمه ترگمان]آبشخور اسب ها پر از آب راکد بود
[ترجمه گوگل]سوار اسب بود پر از آب راکد بود

9. The pigs were feeding from a trough in the middle of the yard.
[ترجمه ترگمان]خوک ها در وسط حیاط از یک آبشخور تغذیه می کردند
[ترجمه گوگل]خوک ها از یک ظرف در وسط حیاط تغذیه می کردند

10. Lena was transfixed by the gaping trough in the road.
[ترجمه ترگمان]لینا، در وسط جاده مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه گوگل]لنا توسط گودال خمشی در جاده منتقل شد

11. The field was a marsh, the track a trough.
[ترجمه ترگمان]زمین یک مرداب بود و یک آبشخور
[ترجمه گوگل]میدان یک جنگل بود، ردیابی یک چاه

12. About half a mile upstream the trough was traversed by the Purton breakwater.
[ترجمه ترگمان]در حدود نیم میلی بالای رودخانه از کنار موج شکن عبور کرد
[ترجمه گوگل]تقریبا نیم مایلی در بالای رودخانه از طریق موج شکن Purton عبور کرد

13. The water trough was empty except for a layer of scum, a beer bottle and some sweet wrappers.
[ترجمه ترگمان]فقط یک لایه کثافت، یک بطری آبجو، یک بطری آبجو و چند تا کاغذ شیرین خالی بود
[ترجمه گوگل]فریزر آب خالی بود، مگر برای یک لایه نوشابه، یک بطری آبجو و برخی از wrappers شیرین

14. In a wave trough I caught a glimpse of a coral head to port: a little too close for comfort.
[ترجمه ترگمان]در یک حرکت موجی از مرجان دریایی را دیدم که به بندر نزدیک می شد: کمی به خاطر راحتی
[ترجمه گوگل]در یک موج، یک نگاه اجمالی به یک سر مرجانی گرفتم تا کمی راحت ببندم

پیشنهاد کاربران

شیار خاک ( مثلا برای کاشتن بذر )

حضیض ( متضاد peak h اوج )

ناوه ( در آب و هواشناسی )

پایین ترین مرحله در چرخه تجارت

در رشته مکانیک معنی طشت و ظرف را می دهد

به معنای دره در نمودار هست ( نقاط بسیار پایین نمودار )
متضاد قله

فرود ( در مقابل فراز )
peaks and trough of an activity ( فراز و فرود یک فعالیت )

دلسرد

میزان
حداقل
کمترین


چاله

maximum peak & minimum trough


ظرف یا مجرای قابل تنظیم در ماشین های بوجاری استوانه حفره دار

trough ( علوم دارویی )
واژه مصوب: فرود 4
تعریف: پایین ترین حدّ هر متغیر

ناوه


کلمات دیگر: