کلمه جو
صفحه اصلی

reversibility


نق­ پذیری، امکان برگشت

انگلیسی به انگلیسی

• ability to be overturned; ability to be revoked; ability to be performed forwards or backwards

دیکشنری تخصصی

[شیمی] برگشت پذیری
[نساجی] برگشت پذیری
[ریاضیات] برگشت پذیری، قابلیت برگشت

جملات نمونه

1. Reversibility depends on the severity of the damage to the brain.
[ترجمه ترگمان]وابستگی به شدت آسیب به مغز بستگی دارد
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری بستگی به شدت آسیب مغز دارد

2. The successful application of reversibility to liquid volume problems is not attained until about age
[ترجمه ترگمان]کاربرد موفق of به مشکلات حجم مایع تا به سن سالگی به دست نمی آید
[ترجمه گوگل]کاربرد موفقیت آمیز برگشت پذیری به مشکلات حجم مایع تا زمانی که سن نیافتد

3. Either reversibility by inversion or reciprocity is sufficient to ensure understanding.
[ترجمه ترگمان]در هر دو حالت وارونگی و عمل متقابل برای حصول اطمینان از درک کافی است
[ترجمه گوگل]یا معکوس بودن معکوس یا معکوس برای اطمینان از فهمیدن کافی است

4. A child must attain reversibility, learn to decenter perceptions, and be able to follow transformations.
[ترجمه ترگمان]یک کودک باید به reversibility دست یابد، درک decenter را یاد بگیرد و قادر به پیروی از تبدیلات باشد
[ترجمه گوگل]کودک باید برگشت پذیر باشد، یاد بگیرد تا درک پذیری را انجام دهد، و بتواند به دنبال تحولات بپردازد

5. The reversibility depended upon the permanence of severe retardation whereas infants are not defective and their human potential is a fact.
[ترجمه ترگمان]The به تداوم عقب ماندگی شدید وابسته است در حالی که کودکان ناقص و پتانسیل انسانی آن ها یک واقعیت است
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری به پایداری عقب ماندگی شدید بستگی داشت، در حالی که نوزادان معیوب نیستند و پتانسیل انسانی آنها یک واقعیت است

6. One logical operation, already discussed, is reversibility.
[ترجمه ترگمان]یک عملیات منطقی که قبلا بحث شد، reversibility است
[ترجمه گوگل]یک عملیات منطقی، در حال حاضر مورد بحث، برگشت پذیری است

7. These characteristics are egocentrism, centration, a lack of reversibility, and the inability to follow transformations.
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها عبارتند از: egocentrism، centration، فقدان of، و ناتوانی در پیروی از تبدیلات
[ترجمه گوگل]این ویژگی ها عبارتند از خودت، مرکزیت، فقدان برگشت پذیری و عدم توانایی پیروی از تحولات

8. Most important, the concrete operational child attains reversibility of mental operations.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه اینکه، کودک عملیاتی بتن به reversibility از عملیات های ذهنی می رسد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، کودک عملیاتی بطور برگشتی عملیات ذهنی را به دست می آورد

9. Reversibility must therefore be invented by the child.
[ترجمه ترگمان]بنابراین کودک باید توسط کودک اختراع شود
[ترجمه گوگل]بنابراین برگشت پذیر باید توسط کودک اختراع شود

10. Airway responsiveness and reversibility of airway obstruction were determined in 31 patients with asthma by bronchial histamine provocation test and bronchodilator test.
[ترجمه ترگمان]واکنش Airway و reversibility راه تنفسی در ۳۱ بیمار با آسم by histamine provocation و تست bronchodilator تعیین شدند
[ترجمه گوگل]پاسخگویی هواپیما و برگشت پذیری انسداد راه هوایی در 31 بیمار مبتلا به آسم توسط آزمون تحریک هیستامین برونیک و آزمون برونکودیلاتور تعیین شد

11. How do you balance reversibility with other concerns, such as speed of development, performance, clarity, simplicity?
[ترجمه ترگمان]چگونه با نگرانی های دیگری مانند سرعت توسعه، عملکرد، وضوح، سادگی و سادگی تعادل برقرار کنید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان برگشت پذیری با نگرانی های دیگر، مانند سرعت توسعه، عملکرد، وضوح، سادگی، توجیه کرد؟

12. Moreover, we analyze explicitly selection of weighted function, reversibility of A matrix, confirm of radius of influencing domain and characteristic of interpolating function and so on.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما به طور واضح انتخاب تابع وزنی، reversibility از یک ماتریس، تایید شعاع دامنه موثر و مشخصه تابع پاداش و غیره را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما تجزیه و تحلیل صریح انتخاب عملکرد وزن، برگشت پذیری ماتریس A، تایید شعاع دامنه تاثیر گذار و ویژگی های عملکرد interpolating و غیره

13. All we may expect of time is its reversibility.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که ممکن است انتظار داشته باشیم reversibility آن است
[ترجمه گوگل]همه چیز که ممکن است از زمان انتظار داشته باشیم، برگشت پذیری آن است

14. No, power seduces by virtue of the reversibility that haunts it, and on which a minor cycle is instituted.
[ترجمه ترگمان]نه، قدرت به فضیلت the که آن را دنبال می کند، و در آن یک چرخه کوچک آغاز می شود، seduces
[ترجمه گوگل]نه، قدرت گمراه می کند به دلیل برگشت پذیری که آن را از بین می برد و در آن یک چرخه جزئی ایجاد شده است

15. The composite material still possessed good reversibility of color change and stability of thermochromism temperature after 500 thermochromic experiments.
[ترجمه ترگمان]مواد مرکب هنوز دارای ویژگی های خوب تغییر رنگ و ثبات درجه حرارت thermochromism بعد از ۵۰۰ آزمایش thermochromic بودند
[ترجمه گوگل]مواد کامپوزیتی پس از 500 آزمایش ترموکرومیک هنوز هم دارای برگشت پذیری خوب تغییر رنگ و پایداری دمای ترموکرومی بودند

پیشنهاد کاربران

برگشت پذیری

reversibility ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بازگشت پذیری
تعریف: در نظریۀ رشد شناختی پیاژه، فعالیتی ذهنی که زنجیره ای از رویدادها را وارونه می کند یا حالت تغییریافته ای از امور را به وضعیت اولیۀ خود بازمی گرداند


کلمات دیگر: