کلمه جو
صفحه اصلی

snubber


معنی : کمک فنر، توبیخ کننده
معانی دیگر : توبی  کننده، سرزنش کننده

انگلیسی به فارسی

توبیخ کننده، سرزنش کننده، کمک فنر


snubber، کمک فنر، توبیخ کننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who snubs, one who treats another contemptuously, one who purposefully ignores

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] اسنابر شبکه حذف کننده ای که از خازن سری یا مقاومت تشکیل شده و به طور موازی با تریستور متصل یم شود تا مانع آسیب دیدن قطعهبا ولتاژهای ضربه ای و پله ای در مواقعی شود که بار ابتدا القایی است وولتاژ و جریان با یکدیگر اختلاف فاز دارند . اسنابر بسامد تشدید مدار و امپدانس مشخصه را کمتر می کند .

مترادف و متضاد

کمک فنر (اسم)
shock absorber, snubber

توبیخ کننده (اسم)
snubber

جملات نمونه

1. She felt she was snubbed here.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که او را snubbed
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او در اینجا لگد زده است

2. I think she felt snubbed because Anthony hadn't bothered to introduce himself.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به خاطر اینکه انتونی به خودش زحمت نداده بود خودش را معرفی کند سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او احساس لرزش به دلیل آنتونی بود ناراحتی خود را معرفی نیست

3. His cancellation of the concert was seen as a deliberate snub to the organizers.
[ترجمه ترگمان]لغو این کنسرت به عنوان یک snub آگاهانه برای برگزارکنندگان دیده شد
[ترجمه گوگل]لغو کنسرت او به عنوان یک متفکر عمدی به برگزارکنندگان بود

4. She snubbed him by ignoring his question.
[ترجمه ترگمان]بی آن که سوال خود را نادیده بگیرد، با بی اعتنایی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با نادیده گرفتن سوالش، او را به دام انداخت

5. He took the opportunity to deliver us another snub.
[ترجمه ترگمان]او از این فرصت استفاده کرد تا ما را کوتاه کند
[ترجمه گوگل]او این فرصتی را به ما داد تا دیگری را به ما بدهد

6. He snubbed her in public and made her feel an idiot.
[ترجمه ترگمان]در ملا عام او را سرزنش می کرد و کاری می کرد که احساس حماقت کند
[ترجمه گوگل]او او را به صورت عموم آزاد کرد و او را به عنوان یک احمق تبدیل کرد

7. She was repeatedly snubbed by her neighbours.
[ترجمه ترگمان]او مرتبا توسط همسایگانش مورد سرزنش قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها توسط همسایگانش فریب خورده بود

8. The German move was widely seen as a deliberate snub to Mr Cook.
[ترجمه ترگمان]حرکت آلمان به طور گسترده به عنوان یک عقب نشینی عمدی به آقای کوک دیده شد
[ترجمه گوگل]حرکت آلمانی به طور گسترده ای به عنوان یک آزار و اذیت عمدی به آقای کوک دیده می شود

9. She snubbed them by not replying to their invitation.
[ترجمه ترگمان]بی آن که به دعوت آن ها پاسخ گوید، آن ها را رد کرد
[ترجمه گوگل]او آنها را با پاسخ دادن به دعوت آنها، آنها را نادیده گرفت

10. I tried to make a suggestion but she snubbed me.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم پیشنهادی کنم اما او به من اهانت کرد
[ترجمه گوگل]من سعی کردم یک پیشنهادی بپرسم اما او من را لرزاند

11. I simply didn't recognize her and apparently she took it as a snub.
[ترجمه ترگمان]من فقط او را نمی شناختم و به نظر می رسید که او آن را کوتاه و کوتاه کرده
[ترجمه گوگل]من به سادگی او را تشخیص نمی دادم و ظاهرا او آن را به عنوان یک فریاد زد

12. He was not invited to the party, and felt snubbed.
[ترجمه ترگمان]او به مهمانی دعوت نشده بود و احساس تکبر می کرد
[ترجمه گوگل]او به حزب دعوت نشد و احساس راحتی کرد

13. Eisenhower saw the action as a deliberate snub.
[ترجمه ترگمان]آیزنهاور این اقدام را به عنوان یک عقب نشینی عمدی قلمداد کرد
[ترجمه گوگل]آیزنهاور این اقدام را به عنوان یک فاجعه عمدی دید

14. Her refusal to attend the dinner is being seen as a deliberate snub to the President.
[ترجمه ترگمان]امتناع او از شرکت در مراسم شام به عنوان snub آگاهانه برای رئیس جمهور تلقی می شود
[ترجمه گوگل]امتناع او از حضور در این شام به عنوان یک قصور عمدی برای رئیس جمهور دیده می شود


کلمات دیگر: