کلمه جو
صفحه اصلی

frontal


معنی : پیشانی، وابسته به پیشانی، وابسته بجلو، قدامی
معانی دیگر : در جلو، در پیش، پیشاپیش، در راستای جبهه (ی جنگ)، (نواره ی زینتی که دور سر و پیشانی می بندند) پیشانی بند، (پارچه ی زینتی که روی محراب کلیسا می اندازند) رو محرابی، روانداز محراب، (معماری) نما، روکار

انگلیسی به فارسی

پیشانی، وابسته به پیشانی، وابسته بجلو، قدامی


جلو، پیشانی، قدامی، وابسته به پیشانی، وابسته بجلو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, related to, or located at the front.
مشابه: forward, front
اسم ( noun )
مشتقات: frontally (adv.)
• : تعریف: see frontal bone.

• at the front; forward; pertaining to the forehead; pertaining to a bone of the forehead
a frontal attack is direct and obvious.
frontal also means concerning the front of something.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تمامرخ - روبرو
[ریاضیات] پیشی، جلوئی

مترادف و متضاد

پیشانی (اسم)
frontal, brow, forehead, sinciput

وابسته به پیشانی (صفت)
frontal

وابسته بجلو (صفت)
frontal

قدامی (صفت)
anterior, frontal

جملات نمونه

1. frontal lobe
بخش قدامی مغز،لب پیشانی

2. to mount a frontal attack
از جلو مورد حمله قرار دادن

3. Military leaders are not expecting a frontal assault by the rebels.
[ترجمه ترگمان]رهبران نظامی انتظار حمله از سوی شورشیان را ندارند
[ترجمه گوگل]رهبران نظامی انتظار ندارند حمله شورشیان توسط شورشیان صورت گیرد

4. The minefields make an all-out frontal attack almost impossible.
[ترجمه ترگمان]میدان های مین یک حمله کامل را تقریبا غیرممکن انجام می دهند
[ترجمه گوگل]میدان های مین های زمینی تقریبا غیرممکن است

5. After the election, the party launched into a frontal assault on the British media.
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، این حزب به حمله به رسانه های بریتانیایی وارد شد
[ترجمه گوگل]پس از انتخابات، حزب به یک حمله پیشین به رسانه های بریتانیایی راه یافت

6. The enemy made a frontal attack on our troops.
[ترجمه ترگمان]دشمن به قشون ما حمله کرد
[ترجمه گوگل]دشمن یک حمله پیشانی به نیروهای ما انجام داد

7. They launched a frontal attack on company directors.
[ترجمه ترگمان]آن ها حمله frontal به مدیران شرکت را آغاز کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک حمله پیشانی به مدیران شرکت ها را آغاز کردند

8. Washington is launching a frontal attack on the enemy.
[ترجمه ترگمان]واشنگتن حمله frontal به دشمن را آغاز می کند
[ترجمه گوگل]واشنگتن حملهی پیشروی به دشمن را راه اندازی می کند

9. And the motor strip is part of the frontal lobe, forming its rear border with the parietal lobe.
[ترجمه ترگمان]و نوار موتور بخشی از بخش جلویی مغز است و مرز پشت خود را با بخش آهیانه ای ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]نوار موتور بخشی از لوب فرونتال است، که مرز عقب آن را با لوب پاریتال تشکیل می دهد

10. A full frontal assault right in the snout.
[ترجمه ترگمان]یک حمله کامل روی پوزه
[ترجمه گوگل]یک حمله کامل به جلو در راستای بینی

11. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این رخ می دهد در اختلافی گسترده لوب دو طرفه و معمولا به علت بیماری عروق، هیدروسفالی یا نئوپلاسی عظیم است

12. There is a fine early 18C altar frontal and some arm reliquaries on the altar.
[ترجمه ترگمان]یک پیشانی نزدیک به محراب و چند بازو در محراب وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک محراب 18 سانتیمالی خوب در جلو و برخی از موانع بازو در محراب وجود دارد

13. A frontal lobotomy was of more use.
[ترجمه ترگمان]فشار پیشانی بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]لوبوتومی جلویی استفاده بیشتری شد

14. Dull frontal headache, occipital headache; pain in the jaws go to the head.
[ترجمه ترگمان]سردرد خفیفی، سردرد خوشه ای، سردرد، درد در آرواره هایش به سر می رود
[ترجمه گوگل]سردرد پیشانی، سردرد گوش داخلی؛ درد در فک ها به سر می رود

15. Typically, a small triangular frontal ganglion lies above the oesophagus, a short distance in front of the brain.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یک غده عصبی مثلثی کوچک بالای سر مری و فاصله کمی در مقابل مغز قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، یک گانگلیون پیشانی کوچک مثلثی در بالای مری قرار دارد، فاصله کوتاهی در مقابل مغز

to mount a frontal attack

از جلو مورد حمله قرار دادن


frontal lobe

بخش قدامی مغز، لب پیشانی



کلمات دیگر: