1. a washing tub
تشت رختشویی
2. a free-standing bathroom tub
وان حمام که می توان آن را جا به جا کرد،وان سیار
3. to fill the tub for a bath
وان را برای استحمام پر کردن
4. Let every tub stand on its own bottom.
[ترجمه ترگمان]هر وان در ته خودش قرار دارد
[ترجمه گوگل]اجازه دهید هر وان پای خود را بگذارد
5. We ate a tub of ice cream.
[ترجمه ترگمان] یه وان بستنی خوردیم
[ترجمه گوگل]ما یک وان بستنی خوردیم
6. Steam rose from the hot tub.
[ترجمه ترگمان]از وان داغ بخار بلند می شد
[ترجمه گوگل]بخار از حمام گرم شد
7. The girl washed clothes in a tub.
[ترجمه ترگمان] اون دختره لباس های شسته رو توی وان شسته
[ترجمه گوگل]دختر لباس هایش را در یک وانت شسته
8. I had a long soak in the tub.
[ترجمه ترگمان] من یه حمام دراز تو وان داشتم
[ترجمه گوگل]من در وان خیس خوردم
9. We've got a tub for compost at the bottom of our garden.
[ترجمه ترگمان]تو ته باغ یه وان داریم
[ترجمه گوگل]ما در کنار باغ کمپوست داریم
10. She washed the clothes in a tub.
[ترجمه ترگمان] اون لباس ها رو توی وان شسته
[ترجمه گوگل]لباسش را در یک وان شسته
11. The hot water scoured the tub out.
[ترجمه ترگمان]آب داغ وان را پاک کرد
[ترجمه گوگل]آب گرم آن را از بین برد
12. I love soaking in a hot tub.
[ترجمه ترگمان]من عاشق خیس کردن تو وان حموم هستم
[ترجمه گوگل]من عاشق خیس کردن در وان آب داغ
13. The wooden tub is fitted with the iron hoop.
[ترجمه ترگمان]وان چوبی با حلقه آهنی مجهز است
[ترجمه گوگل]واگن چوبی دارای حلقه آهن است
14. Warm water was running in the tub.
[ترجمه ترگمان]آب گرم داشت در وان جاری می شد
[ترجمه گوگل]آب گرم در وان در حال اجرا بود
15. She puts down her tub of popcorn and sits forward.
[ترجمه ترگمان]او طشت ذرت بو popcorn را کنار گذاشت و به جلو خیز برداشت
[ترجمه گوگل]او وی را از پاپ کورن قرار می دهد و به جلو می رود