کلمه جو
صفحه اصلی

color blindness


روانشناسى : رنگ کورى

انگلیسی به انگلیسی

• inability to see certain colors
inability to see colors

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] رنگ کوری - کوررنگی

جملات نمونه

1. No color feebleness, no color blindness. No seriously illness and deformity.
[ترجمه ترگمان]بدون خستگی رنگ، بدون کوری رنگ نه بیماری جدی و بدشکلی
[ترجمه گوگل]بدون ضعف رنگی، هیچ کوری رنگی به طور جدی بیماری و تغییر شکل نیست

2. The 5 worst hereditary features: excessive drinking, cancer, color blindness, bullying, obesity.
[ترجمه ترگمان]بدترین ویژگی های ارثی: نوشیدن بیش از حد، سرطان، کوری رنگ، قلدری و چاقی
[ترجمه گوگل]5 بدترین ویژگی های ارثی شامل نوشیدن بیش از حد، سرطان، کوری، قلدری، چاقی است

3. Red-green color blindness is also called Daltonism, after English chemist and physicist John Dalton .
[ترجمه ترگمان]کوری رنگ قرمز - سبز بعد از شیمی و فیزیک دان انگلیسی جان دالتون نیز Daltonism نامیده می شود
[ترجمه گوگل]پس از شیمی دان و فیزیکدان انگلیسی جان Dalton، کورکورانه قرمز سبز نیز Daltonism نامیده می شود

4. As with their human cousins color blindness is more common in males than in females.
[ترجمه ترگمان]همانند همتایان انسانی their، کوری در مردان رایج تر از زنان است
[ترجمه گوگل]همانند کورکورانه های انسانی، کوررنگی در مردان شایع تر از زنان است

5. A similar deficiency accounts for the most common form of dichromatic color blindness in humans.
[ترجمه ترگمان]نقص مشابهی هم برای رایج ترین شکل نابینایی در انسان ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک کمبود مشابه برای رایج ترین شکل کوری رنگی رنگی در انسان هاست

6. Mice, like most mammals, normally view the world in colors limited to yellows, blues and grays, similar to what people with red-green color blindness see.
[ترجمه ترگمان]موش مانند بسیاری از پستانداران به طور طبیعی جهان را در رنگ های محدود به زرد، بلوز و خاکستری می بیند، مشابه آنچه که مردم با کور رنگ قرمز رنگ می بینند
[ترجمه گوگل]موش ها، مانند بسیاری از پستانداران، به طور معمول جهان را در رنگ های محدود به زرد، بلوز و خاکستری، شبیه به آنچه مردم با قرمز رنگ سبز رنگ کریسمس را ببینید

7. A design named after and inspired by the Ishihara Test for Color Blindness.
[ترجمه ترگمان]طرحی به نام بعد از تست Ishihara برای نابینایی رنگی
[ترجمه گوگل]طراحی شده توسط نام و پس از الهام از آزمون Ishihara برای کور رنگ

8. What fraction of their children ( daughter or son ) are likely to suffer from color blindness?
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]چه مقدار از فرزندان آنها (دختر یا پسر) احتمالا از کوررنگی رنج می برند؟

9. According to the Colorblind Web Page Filter, above is what Google. com looks like for users with protanopia (red/ green color blindness).
[ترجمه ترگمان]بر طبق the صفحه وب سایت colorblind، آنچه در بالا وجود دارد گوگل است com به نظر می رسد برای کاربرانی با protanopia (blindness رنگ قرمز \/ سبز)
[ترجمه گوگل]با توجه به Filter Webblog Colorblind، در بالا آنچه گوگل است com به نظر می رسد برای کاربران با پروانوپیا (کور رنگ قرمز / سبز)

10. Doctor: We have to check your long distance vision. Let me also check you for color blindness.
[ترجمه ترگمان]دکتر: ما باید دید دور شما را بررسی کنیم بگذارید به خاطر کور کردن رنگ، شما را چک کنم
[ترجمه گوگل]دکتر ما باید چشم انداز از راه دور خود را بررسی کنیم اجازه بدهید من هم برای کوری رنگی را بررسی کنم


کلمات دیگر: