کلمه جو
صفحه اصلی

pottery


معنی : سفالگری، کوزه گری، ظروف سفالین، کوزه گر خانه
معانی دیگر : کارگاه کوزه گری، کارخانه ی سفالگری

انگلیسی به فارسی

سفالگری، کوزه گری، کوزه گرخانه، ظروف سفالین


سفالگری، کوزه گری، ظروف سفالین، کوزه گر خانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: potteries
(1) تعریف: ceramic ware such as mugs, plates, bowls, and vases.

(2) تعریف: the craft of making such items.

• art of working with clay; vessels made of ceramic; potter's workshop
pottery is pots, dishes, and other objects made from clay.
pottery is also the craft or activity of making pottery.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سفالکاری - سفالگری - سفالینه

مترادف و متضاد

سفالگری (اسم)
pottery

کوزه گری (اسم)
pottery

ظروف سفالین (اسم)
pottery

کوزه گر خانه (اسم)
pottery

containers made from clay; clay art


Synonyms: ceramics, crockery, earthenware, firing, glazing, porcelain, porcelainware, stoneware, terra cotta


جملات نمونه

1. representations in pottery of mice and frogs
نمونه های سفالی از موش و وزغ

2. This is a typical example of Roman pottery.
[ترجمه ترگمان]این نمونه نوعی سفالگری رومی است
[ترجمه گوگل]این نمونه ی معمولی از سفال روم است

3. His collection of ancient pottery is turning one hundred pieces.
[ترجمه ترگمان]مجموعه او از سفال باستانی به صد تکه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مجموعه او از سفال باستانی صد ها قطعه است

4. The bank refused further credit to the pottery.
[ترجمه ترگمان]این بانک اعتبار بیشتری به کوزه گری خود نداد
[ترجمه گوگل]این بانک اعتبار بیشتری برای سفالگری نداشت

5. He's giving a talk on early Roman pottery.
[ترجمه ترگمان]او در اوایل pottery رومی سخنرانی می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد سرامیک روم رومی صحبت می کند

6. The plastic arts include sculpture, pottery and painting.
[ترجمه ترگمان]هنرهای تجسمی شامل مجسمه سازی، سفالگری و نقاشی است
[ترجمه گوگل]هنرهای پلاستیک شامل مجسمه سازی، سفالگری و نقاشی هستند

7. The pottery was left to bake in the hot sun.
[ترجمه ترگمان]کوزه گری آن جا مانده بود که در آفتاب داغ پخته شود
[ترجمه گوگل]سفالگری در آفتاب داغ پخته شد

8. My sister likes to learn art pottery in her spare time.
[ترجمه ترگمان]خواهرم دوست دارد در زمان فراغتش کوزه هنر را یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]خواهر من دوست دارد برای یادگیری هنر سفال در اوقات فراغت خود

9. It is on pottery that representational art first appeared again in ancient Greece.
[ترجمه ترگمان]در سفالگری است که هنر نمایشی اولین بار در یونان باستان ظاهر شد
[ترجمه گوگل]این در سفال است که هنر تجسمی برای اولین بار در یونان باستان دوباره ظاهر شد

10. Pottery has been excavated from the site.
[ترجمه ترگمان]کوزه گری از محل حفر شده است
[ترجمه گوگل]سفال از این سایت کاشته شده است

11. He's taking classes in pottery.
[ترجمه ترگمان]او در سفالگری کلاس های درس می خواند
[ترجمه گوگل]او کلاس ها را در سفال گرفت

12. I've been taking classes in pottery.
[ترجمه ...] من رفتم کلاس کوزه گری
[ترجمه ترگمان]من کلاس ها رو در کوزه گری کار می کردم
[ترجمه گوگل]من کلاس هایی را در سفال گرفتم

13. China's pottery is beautifully finished and has enjoyed a high prestige in the world.
[ترجمه ترگمان]سفال چینی به زیبایی تمام شده است و از اعتبار بالایی در دنیا برخوردار است
[ترجمه گوگل]سفال چین به زیبایی به پایان رسیده است و از معتبر بودن در جهان برخوردار است

14. Archaeologists found pottery in the lowest level of the site.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان pottery را در پایین ترین سطح این مکان یافتند
[ترجمه گوگل]باستان شناسان سفالینه را در پایین ترین سطح سایت پیدا کردند

15. Some bowls were made of pottery and wood.
[ترجمه ترگمان]بعضی از کاسه ها از سفال و چوب ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از کاسه ها از سفال و چوب ساخته شده اند

پیشنهاد کاربران

سفالگری

کوزه گری یا سفالگری

کوزه های سفالی

سفال سازی، سفالینه سازی

ظروف سفالی

در باستانشناسی به معنای سفال، ظرف سفالی

pottery ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: سفالینه
تعریف: ظروف و آثاری که از گِل پخته ساخته می‏شوند


کلمات دیگر: