کلمه جو
صفحه اصلی

pointlessness


کندی، بی موضوعی، بی نکته ای

انگلیسی به انگلیسی

• uselessness, futility, state of being ineffective

جملات نمونه

1. You cannot help wondering about the pointlessness of it all.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید در این مورد از همه چیز فکر کنید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید در مورد بی معنی بودن این همه چیز بدانید

2. The episode has brought home to me the pointlessness of this war.
[ترجمه ترگمان]این قسمت داستان جنگ را برای من به خانه آورده بود
[ترجمه گوگل]این قسمت منجر به بی توجهی این جنگ به من شده است

3. Anyone tagged please do the same, because fun pointlessness spreads like a virus.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که برچسب زده شود همین کار را خواهد کرد، چون pointlessness سرگرم کننده همانند یک ویروس پخش می شوند
[ترجمه گوگل]هر کسی که برچسب گذاری شده است لطفا همین کار را انجام دهید، زیرا بی نظمی های سرگرم کننده مانند ویروس گسترش می یابد

4. The wasteful sacrifices of war and the pointlessness of my patient's suffering share some obvious parallels here, but there's a deeper lesson as well.
[ترجمه ترگمان]قربانی های wasteful جنگ و احیای رنج های بیمار من در اینجا شباهت هایی دارد، اما یک درس عمیق تر نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]فداکاری های فریبنده جنگ و بی معنی بودن رنج بیمار من، بعضی از مفاهیم واضح را در اینجا به اشتراک می گذارند، اما درس های عمیق تر نیز وجود دارد

5. This reinforces to me the pointlessness of what I'm thinking.
[ترجمه ترگمان]این درست همان چیزی است که من فکر می کنم
[ترجمه گوگل]این برای من بی معنی است که من فکر می کنم

6. They realize the pointlessness and irrationality in earning more money when they already have more than they can possibly spend but they do not stop.
[ترجمه ترگمان]آن ها متوجه می شوند که the و نامعقول بودن در کسب درآمد بیشتر وقتی که بیش از حد ممکن است خرج کنند، اما متوقف نمی شوند
[ترجمه گوگل]آنها متوجه بی معنی و غیرعادی بودن در کسب پول بیشتر زمانی که آنها در حال حاضر بیش از آنها احتمالا می تواند صرف، اما آنها متوقف نمی شود

7. Doubt and a feeling of pointlessness always hover nearby, but I photograph the way a musician hums.
[ترجمه ترگمان]شک و احساس of همیشه در همان نزدیکی شناور هستند، اما من از شیوه ای که یک موسیقیدان زمزمه می کند، عکس می گیرم
[ترجمه گوگل]شکی نیست و احساس بی معنی همواره در آن جا خیره می شود، اما من عاشق راه موسیقی نوازنده می شوم

8. Obviously the play is a protest against a brutal system: the horror ofthe sand-shifting lies in its utter pointlessness.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که نمایش در برابر یک سیستم خشن یک اعتراض است: وحشت از shifting شنی در آن نهفته است
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این بازی یک اعتراض علیه یک سیستم وحشیانه است که وحشت از جابجایی شن و ماسه در نادانی کامل آن است

9. And so I suspect that in the writer's moments of private candour, he probably admits the pointlessness of describing eyes.
[ترجمه ترگمان]و بنابراین من حدس می زنم که در لحظات صداقت نویسنده، او احتمالا \"pointlessness of describing\" را می پذیرد
[ترجمه گوگل]و بنابراین من معتقد هستم که در لحظات منحصر به فرد خصوصی نویسنده، او احتمالا بی توجهی از توصیف چشم را پذیرفته است

10. One young man of John's age wrote to say that the pointlessness of his captivity had struck a chord with him.
[ترجمه ترگمان]مرد جوانی که سن و سال جان داشت به او می گفت که pointlessness در اسارت او را به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]یکی از جوانان سن جان با اشاره به اینکه بی پروایی اسیر او با او شبیه بود، نوشت

11. Anyone who saw this has to do the same, because fun pointlessness spreads like a virus.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که این کار را انجام دهد، باید همین کار را انجام دهد، چون pointlessness سرگرم کننده همانند یک ویروس گسترش می یابند
[ترجمه گوگل]هر کسی که این را دید، باید همین کار را انجام دهد، زیرا بی نظمی های سرگرم کننده مانند یک ویروس گسترش می یابد

12. Anyone tagged has to do the same, because fun pointlessness spreads like a virus.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که برچسب خورده باشد باید همین کار را بکند چون pointlessness سرگرم کننده همانند یک ویروس پخش می شوند
[ترجمه گوگل]هر کسی که برچسب گذاری شده است باید همین کار را انجام دهد، زیرا بی نظمی های سرگرم کننده مانند یک ویروس گسترش می یابد

13. The second is the vagueness of some of definitions and the pointlessness of others.
[ترجمه ترگمان]دوم ابهام برخی از تعاریف و the دیگران است
[ترجمه گوگل]دوم، ناچیز بودن بعضی تعاریف و بی معنی بودن دیگران است

14. This punishment did initially strike me as something of an exercise in pointlessness.
[ترجمه ترگمان]این مجازات در ابتدا به عنوان چیزی از ورزش در pointlessness به من حمله کرد
[ترجمه گوگل]این مجازات در ابتدا به عنوان چیزی از تمرین در بی اعتمادی به من حمله کرد


کلمات دیگر: