کلمه جو
صفحه اصلی

misogynist


کسیکه اززن بیزار است، زن گریز

انگلیسی به فارسی

کسی که اززن بیزار است، زن گریز


بدبختی


انگلیسی به انگلیسی

• one who hates women
a misogynist is a man who hates women; a formal word.

مترادف و متضاد

woman-hater


Synonyms: anti-feminist, male chauvinist, misanthrope, sexist


جملات نمونه

1. She left the Church because of its misogynist teachings on women and their position in society.
[ترجمه ترگمان]او کلیسا را به دلیل تعلیمات misogynist در مورد زنان و جایگاه آن ها در جامعه ترک کرد
[ترجمه گوگل]او از کلیسا به خاطر تعالیم غیرواقعی خود در مورد زنان و موقعیت آنها در جامعه منحرف شد

2. The movie is a moral tale about a misogynist who dies and is reborn as a beautiful woman.
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان اخلاقی زن misogynist است که می میرد و به عنوان یک زن زیبا دوباره متولد می شود
[ترجمه گوگل]این فیلم یک داستان اخلاقی است که در مورد یک متفکر غم انگیز است که می میرد و به عنوان یک زن زیبا به دنیا می آید

3. Firstly, it ignores those male, often misogynist, philosophers who have emphasised relations and continual processes.
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن زن و اغلب misogynist را نادیده می گیرد که بر روابط و فرآیندهای مستمر تاکید کرده اند
[ترجمه گوگل]اولا، فیلسوفان مردمی که غالبا مسیحی هستند و بر روابط و فرایندهای مداوم تأکید دارند، نادیده گرفته می شود

4. They exposed the deeply misogynist attitudes which formed the hidden element in policy making.
[ترجمه ترگمان]آن ها the شدید misogynist را که عنصر پنهان در سیاست گذاری را تشکیل می داد، افشا کردند
[ترجمه گوگل]آنها نگرش های عمیق غم انگیز را در بر داشت که عنصر پنهانی در سیاست گذاری را تشکیل می داد

5. Betty: Well, not when it's a bunch of misogynist garbage.
[ترجمه ترگمان]خب، نه وقتی که یه مشت آدم misogynist
[ترجمه گوگل]بتی: خب، نه زمانی که این یک دسته از زباله های غول پیکر است

6. Offensive rants-racist, misogynist, or obscene - are an exception.
[ترجمه ترگمان]تهاجمی، racist، misogynist، یا مستهجن - استثنا هستند
[ترجمه گوگل]تظاهرات تهاجمی - نژادپرست، غم انگیز، یا ناخوشایند - یک استثناست

7. We are opposed to all forms of misogynist behavior and sexist attitudes; we respect all women.
[ترجمه سمن زنجانی] ما با تمامی رفتارهای زن ستیزانه و جنسیت زده مخالفیم و برای همه زنان احترام قائل هستیم.
[ترجمه ترگمان]ما با همه انواع رفتارهای misogynist و نگرش های جنسیتی مخالف هستیم؛ ما به همه زنان احترام می گذاریم
[ترجمه گوگل]ما با تمام اشکال رفتار بدبختانه و نگرش های جنسیتی مخالف هستیم؛ ما به همه زنان احترام می گذاریم

8. I believe he is a misogynist and completely out of control.
[ترجمه سمن زنجانی] به اعتقاد من او شخصی زن ستیز است و به کلی از کنترل خارج شده است.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که اون زن misogynist و کاملا از کنترل خارج شده
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که او اشتباهی است و کاملا از کنترل خارج شده است

9. He's known as a misogynist, a satirist, a jokester, an attention-seeking bad boy, a creep, an artistic genius, and a man with a history of addiction and abuse.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان a، a، a، an، seeking، و یک مرد با سابقه اعتیاد و سو استفاده مشهور است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک متفکر غریبه، طنزچی، جاستر، پسر خائن با توجه، خزنده، نابغه هنری و مردی با سابقه اعتیاد و سوء استفاده شناخته شده است

10. I don't even think I'd call it misogynist.
[ترجمه ترگمان]حتی فکر نمی کنم از آن زن بیزار باشم
[ترجمه گوگل]من حتی فکر نمی کنم که من آن را بدبختی نامیدم

11. He is still, in the eyes of some, an irredeemable misogynist.
[ترجمه ترگمان]او هنوز در چشمان برخی از زنان از زن بیزار بود
[ترجمه گوگل]او هنوز هم، در چشم برخی از، اشتیاق جبران ناپذیر است

12. Appropriately, for one named after a wife-murderer, Mr Punch remained a misogynist to the end.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه یکی از آن ها به نام قاتل زن نام گذاری شد، آقای Punch از زن بیزار ماند
[ترجمه گوگل]به طور مناسب، برای یک نام پس از یک همسر قاتل، آقای پانچ به عنوان یک متفکر به کار خود ادامه داد

13. True he was not, so far as we know, misogynist: there is evidence to the contrary.
[ترجمه ترگمان]درست همان طور که می دانیم، زن از زن بیزار بود: شواهد بر عکس وجود دارد
[ترجمه گوگل]درست همانطور که می دانیم، او تا به حال همانطور که می دانیم، اشتیاق ناپذیر است: شواهدی وجود دارد که بر خلاف آن است

14. I wrote about Dickens and Hawthorne, having to re-read the latter and discovering anew my hatred for his old-school misogynist claptrap.
[ترجمه ترگمان]در مورد دیکنز و هورن هورن نامه نوشتم و مجبور شدم دوباره آن را بخوانم و با کشف جدیدی از claptrap از آن زن از زن از آن زن از آن زن بیزار باشم
[ترجمه گوگل]من درباره Dickens و Hawthorne نوشتم، مجبور شدم مجددا آن را بخوانم و مجددا کشف کنم که نفرتم را به خاطر دزدیده شدن غم انگیز قدیمی مدرسه من می دانم

پیشنهاد کاربران

زن ستیز


کلمات دیگر: