(مسابقه و غیره) بدبازی کردن، بازی بد واز روی ناشیگری، غلط بازی کردن
misplay
(مسابقه و غیره) بدبازی کردن، بازی بد واز روی ناشیگری، غلط بازی کردن
انگلیسی به فارسی
بازی بد واز روی ناشیگری، غلط بازی کردن
گمراه کردن، غلط بازی کردن
انگلیسی به انگلیسی
• bad play, incorrect or illegal play (sports)
play poorly, make an illegal play (sports)
play poorly, make an illegal play (sports)
جملات نمونه
1. A defensive fielding or throwing misplay by a player when a play normally should have resulted in an out or prevented an advance by a base runner.
[ترجمه ترگمان]یک بازی می دانی یا پرتاب توپ توسط یک بازیکن در هنگام بازی معمولا باید منجر به بیرون آمدن یا جلوگیری از پیشروی یک دونده پایه شود
[ترجمه گوگل]یک تمرین دفاعی یا سوءاستفاده توسط یک بازیکن زمانی که بازی به طور معمول باید منجر به یک یا جلوگیری از پیشرفت توسط یک دونده پایه
[ترجمه گوگل]یک تمرین دفاعی یا سوءاستفاده توسط یک بازیکن زمانی که بازی به طور معمول باید منجر به یک یا جلوگیری از پیشرفت توسط یک دونده پایه
2. The disfigurement and misplay of theoretic study will badly influence the system construction in practice and even result in the failure of the whole system .
[ترجمه ترگمان]زشتی و misplay مطالعات نظری به شدت بر ساختار سیستم در عمل تاثیر خواهد گذاشت و حتی منجر به شکست کل سیستم خواهد شد
[ترجمه گوگل]ناسازگاری و ناکارآمدی مطالعات نظری به شدت بر ساختار سیستم در عمل تاثیر می گذارد و حتی منجر به شکست کل سیستم می شود
[ترجمه گوگل]ناسازگاری و ناکارآمدی مطالعات نظری به شدت بر ساختار سیستم در عمل تاثیر می گذارد و حتی منجر به شکست کل سیستم می شود
3. In reviewing the teaching misplay, the teacher believes that she should be strict with herself and be careful in preparing the lesson so as to reduce misplay.
[ترجمه ترگمان]معلم در مرور درس های آموخته شده بر این باور است که باید با خودش سختگیری کند و در آماده سازی درس عبرت شود تا misplay را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]در بررسی نقض تدریس، معلم معتقد است که باید با خودش دقیق باشد و در آماده کردن درس مراقب باشد تا بتواند از بین برود
[ترجمه گوگل]در بررسی نقض تدریس، معلم معتقد است که باید با خودش دقیق باشد و در آماده کردن درس مراقب باشد تا بتواند از بین برود
4. Therefore, we usually make the misplay in operating these enterprises.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما معمولا the را در کار با این شرکت ها قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما معمولا در اجرای این شرکت ها اشتباه می کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما معمولا در اجرای این شرکت ها اشتباه می کنیم
5. Secondly, appears misplay of Lao Tzu, introduce it to the right way of Confucianism.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، به نظر می رسد Lao تائو، آن را به روش درست of معرفی کند
[ترجمه گوگل]دوم، به نظر می رسد از Lao Tzu غلط، آن را به راه راست کنفوسیسیسم معرفی کنید
[ترجمه گوگل]دوم، به نظر می رسد از Lao Tzu غلط، آن را به راه راست کنفوسیسیسم معرفی کنید
6. The results showed that the main reasons of misplay were because the pass direction was improper at middle-low speed and weak oppositional state.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که دلایل اصلی of این بود که جهت عبور نامناسب در سرعت متوسط و حالت مخالف ضعیف بود
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که دلایل اصلی ناسازگاری این بود که مسیر عبور در سرعت متوسط و پایین ضعیف و حالت مخالف نادرست بود
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که دلایل اصلی ناسازگاری این بود که مسیر عبور در سرعت متوسط و پایین ضعیف و حالت مخالف نادرست بود
7. This misplay by Einstein leads to the hypothesis of the big bang.
[ترجمه ترگمان]این misplay توسط انیشتین منجر به فرضیه انفجار بزرگ می شود
[ترجمه گوگل]این اشتباه از سوی انیشتین منجر به فرضیه انفجار بزرگ می شود
[ترجمه گوگل]این اشتباه از سوی انیشتین منجر به فرضیه انفجار بزرگ می شود
8. The government's misplay in economy is showing up little by little.
[ترجمه ترگمان]وضعیت اقتصادی دولت در اقتصاد کم است
[ترجمه گوگل]اشتباه دولت در اقتصاد کمی کم است
[ترجمه گوگل]اشتباه دولت در اقتصاد کمی کم است
9. However according the statistics, human misplay account for most of the malfunction during the maintenance activity.
[ترجمه ترگمان]با این حال، طبق آمار، misplay انسانی بیش ترین عملکرد نادرست را در طول فعالیت تعمیر و نگهداری حساب می کند
[ترجمه گوگل]با این حال براساس آمار، آسیب پذیری انسانی برای اغلب نقص در حین فعالیت تعمیر و نگهداری
[ترجمه گوگل]با این حال براساس آمار، آسیب پذیری انسانی برای اغلب نقص در حین فعالیت تعمیر و نگهداری
10. The main reason of misplay is that these companies' rough investing management.
[ترجمه ترگمان]دلیل اصلی of این است که این شرکت ها مدیریت سرمایه گذاری زبر را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی ناسازگاری این است که مدیریت سرمایه گذاری های خشن این شرکت ها
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی ناسازگاری این است که مدیریت سرمایه گذاری های خشن این شرکت ها
11. Like King Lear, Shah Jehan in his old age misplays his hand and is defeated by his ungrateful children.
[ترجمه ترگمان]شاه جهان، مانند شاه لیر، در دوران سالخوردگی، دست او را شست و توسط کودکان ungrateful شکست خورد
[ترجمه گوگل]شاه الهی مانند شاه لیر، در دوران پیری دست خود را از دست می دهد و توسط فرزندان ناسپاس او شکست خورده است
[ترجمه گوگل]شاه الهی مانند شاه لیر، در دوران پیری دست خود را از دست می دهد و توسط فرزندان ناسپاس او شکست خورده است
12. These problems mainly result from the interweaving of curriculum theories, the ambiguity of the curriculum contents, and the subjective misplay on the practitioners' part, etc.
[ترجمه ترگمان]این مشکلات عمدتا از پیچیدگی نظریه های آموزشی، ابهام محتوای آموزشی و تاثیر ذهنی بر افراد حرفه ای و غیره ناشی می شود
[ترجمه گوگل]این مشکلات به طور عمده ناشی از همپوشانی نظریه های برنامه درسی، ابهام در محتوای برنامه درسی، و سوء رفتار ذهنی در بخش تمرینکنندگان و غیره است
[ترجمه گوگل]این مشکلات به طور عمده ناشی از همپوشانی نظریه های برنامه درسی، ابهام در محتوای برنامه درسی، و سوء رفتار ذهنی در بخش تمرینکنندگان و غیره است
13. Although this disintegration was a result of many factors, the misplay of the theoretical development of the Soviet Communist Party is a important fundamental causes.
[ترجمه ترگمان]اگرچه این فروپاشی ناشی از عوامل بسیاری بود، اما اهمیت توسعه نظری حزب کمونیست شوروی عامل اساسی مهمی بود
[ترجمه گوگل]اگر چه این فروپاشی ناشی از عوامل بسیاری بود، اشتباه توسعه نظری حزب کمونیست شوروی، یک علت اساسی مهم است
[ترجمه گوگل]اگر چه این فروپاشی ناشی از عوامل بسیاری بود، اشتباه توسعه نظری حزب کمونیست شوروی، یک علت اساسی مهم است
14. The long-term neglect towards countryside's social security actually is a misplay in the reform of Chinese social security system.
[ترجمه ترگمان]غفلت بلند مدت نسبت به امنیت اجتماعی روستایی در حقیقت یک misplay در اصلاح سیستم امنیت اجتماعی چین است
[ترجمه گوگل]بی توجهی طولانی مدت نسبت به امنیت اجتماعی حومه شهر، در واقع اصلاحات در نظام اصلاح نظام اجتماعی چینی است
[ترجمه گوگل]بی توجهی طولانی مدت نسبت به امنیت اجتماعی حومه شهر، در واقع اصلاحات در نظام اصلاح نظام اجتماعی چینی است
کلمات دیگر: