بی چشم، بی روزنه
eyeless
بی چشم، بی روزنه
انگلیسی به فارسی
بیچشم، بیروزنه
کور، نابینا
بی عاطفه
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: having no eyes.
• (2) تعریف: unable to see; blind.
• مشابه: blind, sightless
• مشابه: blind, sightless
• blind, unable to see; lacking an eye or eyes
جملات نمونه
1. Eyeless at Gaza, Samson struggled to regain the power to pull down the pillars that destroyed him and his enemies together.
[ترجمه ترگمان]سام سون در حالی که در غزه دستگیر شده بود، تلاش کرد تا قدرت خود را بازیابد و ستون هایی را که او و دشمنانش را به هم نابود کرده بود از بین ببرد
[ترجمه گوگل]سامسون تلاش کرد تا قدرت را به دست آورد تا ستون هایی را که باعث نابودی او و دشمنانش شده بود، کنار بگذارد
[ترجمه گوگل]سامسون تلاش کرد تا قدرت را به دست آورد تا ستون هایی را که باعث نابودی او و دشمنانش شده بود، کنار بگذارد
2. As soon as the eyeless figure had jerked and fallen back, his fury had left him.
[ترجمه ترگمان]به محض آن که هیکل بی چشم از جا پرید و بر زمین افتاد، خشمش او را ترک کرده بود
[ترجمه گوگل]به محض اینکه چهره بیقرار به حرکت درآمد و به عقب برگشت، خشمش او را ترک کرد
[ترجمه گوگل]به محض اینکه چهره بیقرار به حرکت درآمد و به عقب برگشت، خشمش او را ترک کرد
3. The sea and the eyeless fish houses and the briny chum dropped quickly away.
[ترجمه ترگمان]دریا و خانه های بی چشم و آن خو بی چشم به سرعت از آنجا دور شدند
[ترجمه گوگل]دریا و خانه های ماهی بیخوابی و کوچه وحشی به سرعت از بین رفت
[ترجمه گوگل]دریا و خانه های ماهی بیخوابی و کوچه وحشی به سرعت از بین رفت
4. All were eyeless for the crows and ravens pluck the succulent pieces first.
[ترجمه ترگمان]همه بی چشم به کلاغ ها و کلاغ ها چشم دوخته بودند
[ترجمه گوگل]همه برای کلاغ ها و کوه ها بیگانه بودند، ابتدا قطعات ساکولا را می کشیدند
[ترجمه گوگل]همه برای کلاغ ها و کوه ها بیگانه بودند، ابتدا قطعات ساکولا را می کشیدند
5. These rocks also stirred with novel species of eyeless shrimp, white crabs, translucent sea anemones and large, pink fish.
[ترجمه ترگمان]این صخره ها همچنین با گونه های جدیدی از میگو، خرچنگ های سفید، شقایق های دریایی شفاف و ماهی های بزرگ و صورتی به حرکت در آمدند
[ترجمه گوگل]این سنگ ها همچنین با گونه های جدیدی از میگو بی جان، خرچنگ سفید، anemones دریاچه شفاف و ماهی بزرگ و صورتی شبیه سازی شده اند
[ترجمه گوگل]این سنگ ها همچنین با گونه های جدیدی از میگو بی جان، خرچنگ سفید، anemones دریاچه شفاف و ماهی بزرگ و صورتی شبیه سازی شده اند
6. Clearly, the eyeless mites must have a photoreceptor somewhere.
[ترجمه ترگمان]واضح است که the بدون چشم باید جایی داشته باشند
[ترجمه گوگل]واضح است که علف های هرز باید یک فتوتراپی داشته باشند
[ترجمه گوگل]واضح است که علف های هرز باید یک فتوتراپی داشته باشند
7. Scientists recently discovered that the eyeless invertebrates "see" by detecting light with their spines.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان به تازگی کشف کرده اند که the بی چشم \"با تشخیص نور با تیغ های خود\" می بینند
[ترجمه گوگل]دانشمندان به تازگی کشف کرده اند که بی مهره های بیگانه 'دیدن' را با تشخیص نور با ستون فقرات خود
[ترجمه گوگل]دانشمندان به تازگی کشف کرده اند که بی مهره های بیگانه 'دیدن' را با تشخیص نور با ستون فقرات خود
8. Eyeless and handless, the maiden remained in the forest weeping.
[ترجمه ترگمان]eyeless و handless، دختری که در جنگل مانده بود گریه می کرد
[ترجمه گوگل]زشت و بی دست و پا، دختر در جنگل گریست
[ترجمه گوگل]زشت و بی دست و پا، دختر در جنگل گریست
9. The eyeless creature with the quacking voice would never be vaporized.
[ترجمه ترگمان]آن موجود بی چشم که صدای قات قات هیچ گاه تبخیر نمی شود
[ترجمه گوگل]موجود بیگانه با صدای تقریبا هرگز تبخیر نمی شود
[ترجمه گوگل]موجود بیگانه با صدای تقریبا هرگز تبخیر نمی شود
10. The eyeless sea urchin also has genes associated with taste, smell, hearing, balance — and . . .
[ترجمه ترگمان]کودک بی چشم نیز دارای ژن مربوط به چشایی، بویایی، شنوایی، تعادل و است
[ترجمه گوگل]یخ زده بیگانه دریا نیز دارای ژن های مرتبط با طعم، بوی، شنوایی، تعادل - و
[ترجمه گوگل]یخ زده بیگانه دریا نیز دارای ژن های مرتبط با طعم، بوی، شنوایی، تعادل - و
11. American philosopher John Dewey was an advocate, and novelist Aldous Huxley was so impressed with Alexander that he made him a character in his 1936 novel "Eyeless in Gaza. "
[ترجمه ترگمان]جان Dewey، فیلسوف آمریکایی، مدافع و رمان نویس آمریکایی Aldous هاکسلی، چنان تحت تاثیر اسکندر قرار گرفت که او را در رمان \"eyeless در غزه\" شخصیت خود قرار داد
[ترجمه گوگل]جان دیوی، فیلسوف آمریکایی، یک مدافع بود، و آلدوس هاکسلی، رمان نویس، تحت تأثیر الکساندر قرار گرفت که شخصیت وی را در رمان «غرق در غزه» در سال 1936 ساخته بود '
[ترجمه گوگل]جان دیوی، فیلسوف آمریکایی، یک مدافع بود، و آلدوس هاکسلی، رمان نویس، تحت تأثیر الکساندر قرار گرفت که شخصیت وی را در رمان «غرق در غزه» در سال 1936 ساخته بود '
12. Or hug your sadness like an eyeless doll.
[ترجمه ترگمان]یا hug مثل یه عروسک بدون چشم
[ترجمه گوگل]یا غم و اندوه خود را مانند یک عروسک بی چهره تسلیم کنید
[ترجمه گوگل]یا غم و اندوه خود را مانند یک عروسک بی چهره تسلیم کنید
13. Though eyeless, Shakti has amazing vision when it comes to battlefield tactics. His Troglodyte hordes are feared the world over, especially in the dark tunnels of Nighon.
[ترجمه ترگمان]اگر چه بی چشم و شاکی یک دیدگاه شگفت انگیزی دارد وقتی که به تاکتیک های مبارزه با میدان نبرد می رسد گله های بیشمار او از جهان می ترسند، به خصوص در تونل های تاریک of
[ترجمه گوگل]اگرچه بی نهایت، شکتی چشم انداز شگفت انگیزی دارد که در مورد تاکتیک های جنگی می آید انبوهی از Troglodyte خود را از جهان در سراسر جهان ترسید، به ویژه در تونل تاریک Nighon
[ترجمه گوگل]اگرچه بی نهایت، شکتی چشم انداز شگفت انگیزی دارد که در مورد تاکتیک های جنگی می آید انبوهی از Troglodyte خود را از جهان در سراسر جهان ترسید، به ویژه در تونل تاریک Nighon
14. The eyeless sea urchin also has genes associated with taste, smell, hearing, balance - and surprisingly, even vision. . . .
[ترجمه ترگمان]لات بی چشم لات نیز دارای ژن ها است که با سلیقه، بویایی، شنوایی، تعادل - و طرز شگفت انگیزی، حتی بینایی، مرتبط است
[ترجمه گوگل]یخ زده بیگانه دریا همچنین دارای ژن های مرتبط با طعم، بوی، شنیدن، تعادل - و شگفت آور، حتی بینایی است
[ترجمه گوگل]یخ زده بیگانه دریا همچنین دارای ژن های مرتبط با طعم، بوی، شنیدن، تعادل - و شگفت آور، حتی بینایی است
15. Eyeless in Gaza with the slaves at the mill.
[ترجمه ترگمان]eyeless در غزه با بردگان در آسیا
[ترجمه گوگل]در غزه بیگناه با بردگان در کارخانه
[ترجمه گوگل]در غزه بیگناه با بردگان در کارخانه
کلمات دیگر: