کلمه جو
صفحه اصلی

dissimilate


ناهمانند کردن، ناهمگن کردن، متفاوت کردن، دگرسان کردن، دارای اختلاف کردن، ناهمانند شدن، ناجور و بی شباهت کردن، سبب اختلاف شدن

انگلیسی به فارسی

ناجور و بی‌شباهت کردن، سبب اختلاف شدن


دفع کردن


انگلیسی به انگلیسی

• become different, become unlike; make dissimilar sounds; omit two related sounds in a word (phonetics)

جملات نمونه

1. They compose us and also dissimilate us.
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را آرام می کنند و ما را dissimilate می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ما را تشکیل می دهند و همچنین ما را تجزیه می کنند

2. Researcher found out that there were some dissimilate phenomena such as mechanization that lead children losing interest in art activity.
[ترجمه ترگمان]این پژوهشگر پی برد که برخی از پدیده های dissimilate مانند مکانیزه کردن این که کودکان منجر به از دست دادن علاقه به فعالیت هنری می شوند وجود دارد
[ترجمه گوگل]محقق متوجه شد که برخی از پدیده های متفاوتی نظیر مکانیزاسیون وجود دارد که باعث می شود فرزندان علاقه ای به فعالیت هنری نداشته باشند

3. However, if criminal records dissimilate to one part of "major criminal records", it is another matter.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر پرونده های کیفری به بخشی از \"بایگانی اصلی جنایی\" تبدیل شوند، موضوع دیگری است
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر پرونده های جنایی به یکی از بخش های 'پرونده های جنایتکار بزرگ' رسیده باشند، موضوع دیگری است

4. On the other hand it dissimilate, split, and dissolve the spirit of poetry as a whole, thus reducing poetry into "material poetry" or "fashionable poetry ".
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، تقسیم، تقسیم و منحل کردن روح شعر به عنوان یک کل، و در نتیجه شعر را به \"شعر مادی\" یا \"شعر مد\" تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، روح شعله را به طور کلی جدا می کند، تقسیم می کند، و بنابراین شعر را به «شعر مادی» یا «شعر مدرن» تقلیل می دهد

5. Always, there are some things in us. They compose us and also dissimilate us. " (The Preface. "
[ترجمه ترگمان]همیشه، برخی چیزها در ما وجود دارد آن ها ما را آرام می کنند و ما را تحت فشار قرار می دهند \"
[ترجمه گوگل]همیشه، در ما چیزهایی وجود دارد آنها ما را تشکیل می دهند و همچنین ما را تجزیه می کنند '(مقدمه '

6. The idea of modem administrative justice holds the balance between all interests, but the unlimited extension of power makes it extremely easy to dissimilate the idea.
[ترجمه ترگمان]ایده عدالت اجرایی مودم تعادل بین تمام علایق را حفظ می کند، اما گسترش نامحدود قدرت این ایده را بسیار ساده می سازد
[ترجمه گوگل]ایده عدالت اداری مودم تعادل بین همه منافع را حفظ می کند، اما گسترش بی حد و حصر قدرت باعث می شود که این ایده را بسیار آسان کند

7. Such as capitalism have pushed a lot of oppression on human, enthrall the spirits, dissimilate the daily life, and technology dominate the human beings.
[ترجمه ترگمان]چنین سرمایه داری بارها ظلم و ستم زیادی را به انسان تحمیل کرده است و ارواح را شیفته می سازد، زندگی روزمره را نابود می کند، و فن آوری بر انسان ها تسلط دارد
[ترجمه گوگل]مانند سرمایه داری فشارهای زیادی بر انسان ها، فریب دادن روحیه ها، زندگی روزمره را از بین می برد، و فناوری بر انسان ها غلبه می کند

8. The idea of modern administrative justice holds the balance between all interests, but the unlimited extension of power makes it extremely easy to dissimilate the idea.
[ترجمه ترگمان]ایده عدالت اداری مدرن تعادل بین همه منافع را حفظ می کند، اما گسترش نامحدود قدرت، آن را بسیار ساده می کند تا ایده را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]ایده عدالت اداری مدرن تعادل بین همه منافع را حفظ می کند، اما گسترش بی حد و حصر قدرت، این موضوع را بسیار آسان می کند

9. And its core and periphery tend to divide, transform, and dissimilate.
[ترجمه ترگمان]و هسته و محیط آن تمایل به تقسیم، تبدیل و dissimilate دارند
[ترجمه گوگل]و هسته و محیط آن تمایل به تقسیم، تبدیل، و تجزیه و تحلیل است


کلمات دیگر: