اقشقشه روسی، درپنجره ای
french window
اقشقشه روسی، درپنجره ای
انگلیسی به فارسی
اقشقشه (روسی)، درپنجره ای
پنجره فرانسوی، اقشقشه، در پنجرهای
انگلیسی به انگلیسی
• long windows reaching to the floor and hinged at the sides which open in the middle
french windows are glass doors which lead onto a garden or balcony.
french windows are glass doors which lead onto a garden or balcony.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a window, usu. one of a pair, that resembles a French door, having small panes of glass and usu. extending to the floor.
• (2) تعریف: a window sash that has hinges on both sides and opens in the middle; casement window.
جملات نمونه
1. The rain splattered against the french windows.
[ترجمه ترگمان]باران بر پنجره های فرانسوی پاشیده می شد
[ترجمه گوگل]باران در برابر پنجره های فرانسوی شنیده می شود
[ترجمه گوگل]باران در برابر پنجره های فرانسوی شنیده می شود
2. You get to the garden through French windows at the back of the house.
[ترجمه ترگمان]از پنجره های فرانسوی پشت خانه به باغ می روید
[ترجمه گوگل]شما از طریق پنجره های فرانسوی در پشت خانه به پشت خانه می روید
[ترجمه گوگل]شما از طریق پنجره های فرانسوی در پشت خانه به پشت خانه می روید
3. An intruder forced open a lock on French windows at the house.
[ترجمه ترگمان]یک نفر وارد خانه شد و قفل پنجره های فرانسوی را باز کرد
[ترجمه گوگل]یک مزاحم مجبور شد قفل پنجره های فرانسوی را در خانه باز کند
[ترجمه گوگل]یک مزاحم مجبور شد قفل پنجره های فرانسوی را در خانه باز کند
4. The French windows lead out onto a wide shady terrace.
[ترجمه ترگمان]پنجره های فرانسوی به ایوان سایه دار و پر سایه منتهی می شد
[ترجمه گوگل]پنجره های فرانسوی بر روی تراس سایه ای وسیع قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]پنجره های فرانسوی بر روی تراس سایه ای وسیع قرار می گیرند
5. The french windows banged and Clare came out into the garden, holding a piece of toast.
[ترجمه ترگمان]پنجره های فرانسوی کوبیده شد و کلیر به حیاط آمد و تکه نان برشته را در دست داشت
[ترجمه گوگل]پنجره های فرانسوی ضربدری زده و کلر به باغ آمد و یک تکه تست را برگزار کرد
[ترجمه گوگل]پنجره های فرانسوی ضربدری زده و کلر به باغ آمد و یک تکه تست را برگزار کرد
6. He felt the wide gaze of the french windows at his back and the awareness put his timing out.
[ترجمه ترگمان]نگاه خیره او به پنجره های فرانسوی پشت سرش را احساس کرد و آگاهی آن را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او نگاه گسترده ای از پنجره های فرانسوی را در پشت خود احساس کرد و آگاهی از زمان بندی او خارج شد
[ترجمه گوگل]او نگاه گسترده ای از پنجره های فرانسوی را در پشت خود احساس کرد و آگاهی از زمان بندی او خارج شد
7. She looked through the french windows.
[ترجمه ترگمان]به پنجره فرانسوی نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق پنجره های فرانسوی نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق پنجره های فرانسوی نگاه کرد
8. Vaughan occupied a smaller studio-bedroom, which also had french windows, on the lower ground floor.
[ترجمه ترگمان]Vaughan یک استودیوی کوچک استودیوی کوچک را اشغال می کرد که در طبقه پایین پنجره های طبقه پایین داشت
[ترجمه گوگل]Vaughan یک اتاق کوچکتر استودیویی داشت که پنجره های فرانسوی را در طبقه پایین تر نیز داشت
[ترجمه گوگل]Vaughan یک اتاق کوچکتر استودیویی داشت که پنجره های فرانسوی را در طبقه پایین تر نیز داشت
9. The french windows were closed and he drew his gun and peered in to the gloomy apartment.
[ترجمه ترگمان]پنجره های فرانسوی بسته بودند و او تفنگش را بیرون کشید و به داخل آپارتمان تاریک خیره شد
[ترجمه گوگل]پنجره های فرانسوی بسته شد و اسلحه خود را برداشت و به آپارتمان غم انگیز نگاه کرد
[ترجمه گوگل]پنجره های فرانسوی بسته شد و اسلحه خود را برداشت و به آپارتمان غم انگیز نگاه کرد
10. A plainclothes man was examining the french windows.
[ترجمه ترگمان]یک مرد ایرلندی پنجره های فرانسوی را بررسی می کرد
[ترجمه گوگل]یک لباس شخصی، پنجره های فرانسوی را بررسی کرد
[ترجمه گوگل]یک لباس شخصی، پنجره های فرانسوی را بررسی کرد
11. David pushed open one of the french windows and they found themselves in the library.
[ترجمه ترگمان]دیوید یکی از پنجره های فرانسوی را باز کرد و آن ها خود را در کتابخانه پیدا کردند
[ترجمه گوگل]دیوید یکی از پنجره های فرانسوی را باز کرد و خود را در کتابخانه پیدا کردند
[ترجمه گوگل]دیوید یکی از پنجره های فرانسوی را باز کرد و خود را در کتابخانه پیدا کردند
12. This is a French window. It's facing the back garden.
[ترجمه ترگمان]این پنجره فرانسوی است روبروی باغ پشتی است
[ترجمه گوگل]این یک پنجره فرانسوی است آن را به عقب باغ روبرو است
[ترجمه گوگل]این یک پنجره فرانسوی است آن را به عقب باغ روبرو است
13. In French window next to the shoulders of a white deck chair.
[ترجمه ترگمان]در پنجره فرانسوی کنار شانه های یک صندلی سفید قرار داشت
[ترجمه گوگل]در پنجره فرانسوی در کنار شانه های یک صندلی عرشه سفید
[ترجمه گوگل]در پنجره فرانسوی در کنار شانه های یک صندلی عرشه سفید
14. French window and sheer curtain blend the room into the bai-style yard. The free-standing wooden platform is your private sunroom. Drink tea in the sun and chat underneath the stars.
[ترجمه ترگمان]پنجره فرانسوی و پرده sheer اتاق را به حیاط سبک bai متصل می کند سکوی چوبی توخالی، sunroom خصوصی شماست چای را در آفتاب بخورید و زیر ستاره ها صحبت کنید
[ترجمه گوگل]پنجره فرانسوی و پرده خالص اتاق را به حیاط سبک بوی تبدیل می کند پلت فرم چوبی آزاد، صندلی خصوصی شما است چای را در خورشید بنوشید و زیر ستارگان چت کنید
[ترجمه گوگل]پنجره فرانسوی و پرده خالص اتاق را به حیاط سبک بوی تبدیل می کند پلت فرم چوبی آزاد، صندلی خصوصی شما است چای را در خورشید بنوشید و زیر ستارگان چت کنید
کلمات دیگر: